ای بگفته در دلم اسرارها
وی برای بنده پخته کارها
ای خیالت غمگسار سینهها
ای جمالت رونق گلزارها
ای عطای دست شادی بخش تو
دست این مسکین گرفته بارها
ای کف چون بحر گوهرداد تو
از کف پایم بکنده خارها
ای ببخشیده بسی سرها عوض
چون دهند از بهر تو دستارها
خود چه باشد هر دو عالم پیش تو
دانه افتاده از انبارها
آفتاب فضل عالم پرورت
کرده بر هر ذرهای ایثارها
چارهای نبود جز از بیچارگی
گرچه حیله میکنیم و چارهها
نورهای شمس تبریزی چو تافت
ایمنیم از دوزخ و از نارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تو مکن در یک نفس طاعت رها
پس منه طاعت چو کردی بر بها
گفت اینک اندر آن کارم شها
کافکنم در دین عیسی فتنهها
تو مکن یک ساعت اینها را رها
پس مکن طاعات خود را پر بها
عاشقانه می بنوش از جامها
شاهدی را می نگر در جامه ها
کاتش مهرش زند این جمره ها
در دل و دل چون کند این جم رها
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.