ما که باده ز دست یار خوریم
کی چو اشتر گیاه و خار خوریم
ایمنیم از خمار مرگ ایرا
می باقی بیخمار خوریم
جام مردان بیار تا کامروز
بیمحابا و مردوار خوریم
به دم ناشمرده زنده شویم
اندر آن دم که بیشمار خوریم
ساقیا پای دار تا ز کفت
می سرجوش پایدار خوریم
پی این شیر مست می پوییم
تا کباب از دل شکار خوریم
زان دیاریم کز حدث پاک است
روزی پاک از آن دیار خوریم
نه چو کرکس اسیر مرداریم
نه چو لک لک ز حرص مار خوریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.