گنجور

 
مولانا

ای گزیده یار چونت یافتم

ای دل و دلدار چونت یافتم

می گریزی هر زمان از کار ما

در میان کار چونت یافتم

چند بارم وعده کردی و نشد

ای صنم این بار چونت یافتم

زحمت اغیار آخر چند چند

هین که بی‌اغیار چونت یافتم

ای دریده پرده‌های عاشقان

پرده را بردار چونت یافتم

ای ز رویت گلستان‌ها شرمسار

در گل و گلزار چونت یافتم

ای دل اندک نیست زخم چشم بد

پس مگو بسیار چونت یافتم

ای که در خوابت ندیده خسروان

این عجب بیدار چونت یافتم

شمس تبریزی که انوار از تو تافت

اندر آن انوار چونت یافتم