عشوه دادستی که من در بیوفایی نیستم
بس کن آخر بس کن آخر روستایی نیستم
چون جدا کردی به خنجر عاشقان را بند بند
چون مرا گویی که دربند جدایی نیستم
من یکی کوهم ز آهن در میان عاشقان
من ز هر بادی نگردم من هوایی نیستم
من چو آب و روغنم هرگز نیامیزم به کس
زانک من جان غریبم این سرایی نیستم
ای در اندیشه فرورفته که آوه چون کنم
خود بگو من کدخدایم من خدایی نیستم
من نگویم چون کنم دریا مرا تا چون برد
غرقهام در بحر و دربند سقایی نیستم
در غم آنم که او خود را نماید بیحجاب
هیچ اندربند خویش و خودنمایی نیستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان وفاداری و استقلال خود در عشق میپردازد. او به عشق خود جان میبخشد و با تأکید بر این که احساساتش بر اثر بیوفایی دگرگون نمیشود، به طور کنایهآمیز از روستایی بودن یا به کسی وابسته بودن دوری میکند. وی خود را به عنوان کوهی استوار و آهنین معرفی میکند که در برابر چالشها تسلیم نخواهد شد. شاعر همچنین به تمایز خود از دیگران اشاره کرده و میگوید که حتی در مواجهه با مشکلات و جداییها، احساس غرق شدن در عشق را دارد و اهمیتی به ظاهر یا خودنمایی نمیدهد. در نهایت، او در جستجوی ظهور عشق واقعی است که خود را به وضوح نشان دهد.
هوش مصنوعی: تو با ناز و کرشمهای به من توجه میکنی، اما من نمیخواهم تو را فریب بدهم یا بیوفا باشم. پس خواهش میکنم دیگر ادامه نده، من به آن روستایی که تو فکر میکنی تعلق ندارم.
هوش مصنوعی: وقتی که با تیغ جدایی عاشقها را از هم جدا کردی، من هم به تو میگویم که به هیچ عنوان در بند جدایی نیستم.
هوش مصنوعی: من مانند کوهی از آهن هستم و در جمع عاشقان قرار دارم. با هر بادی نمیلرزم و تحت تأثیر شرایط قرار نمیگیرم؛ من بیهوا و ثابتقدم هستم.
هوش مصنوعی: من به مانند آب و روغن هستم که هرگز با کسی مخلوط نمیشوم، زیرا من روحی بیگانهام و اینجا خانه من نیست.
هوش مصنوعی: ای کسی که در فکر و خیال به سر میبری، بگو چگونه میتوانم به تو کمک کنم. من فقط یک انسان عادی هستم و نه کسی که قدرتی فراسوی انسانها داشته باشد.
هوش مصنوعی: من نمیدانم چگونه میتوانم با دریا کنار بیایم، زیرا وقتی به درون آن میروم، غرق میشوم و هیچ کس نیست که مرا نجات دهد.
هوش مصنوعی: من در اندوه این هستم که او بدون هیچ پوششی خود را نشان دهد و هیچ گونه قیدی در خود نداشته باشد، اما من خودم را از نمایاندن دور نگه داشتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من حریف ننگ و عار بیوفایی نیستم
بندبندم کن که من مرد جدایی نیستم
تلخ دارد خواب شیران جهان را مور من
خاک را ه مردم از بی دست و پایی نیستم
کرده ام من ترک دنیارا نه دنیاترک من
[...]
خود گدایم گرچه یار هر گدایی نیستم
یار اگر گردم بجز یار خدایی نیستم
دست خونریزی مرا در خاک و خون افکنده است
من ز دست افتادهٔ پای حنایی نیستم
ای جنون زینهار نگذاری مرا در دست عقل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.