گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

مرا خواندی ز در تو خستی از بام

زهی بازی زهی بازی زهی دام

از آن بازی که من می دانم و تو

چه بازی‌ها تو پختستی و من خام

توی کز مکر و از افسوس و وعده

چو خواهی سنگ و آهن را کنی رام

مها با این همه خوشی تو چونی

ز زحمت‌های ما وز جور ایام

چه می پرسم تو خود چون خوش نباشی

که در مجلس تو داری جام بر جام

مرا در راه دی دشنام دادی

چنین مستم ز شیرینی دشنام