چون آینه رازنما باشد جانم
تانم که نگویم نتوانم که ندانم
از جسم گریزان شدم از روح بپرهیز
سوگند ندانم نه از اینم نه از آنم
ای طالب بو بردن شرط است به مردن
زنده منگر در من زیرا نه چنانم
اندر کژیم منگر وین راست سخن بین
تیر است حدیث من و من همچو کمانم
این سر چو کدو بر سر وین دلق تن من
بازار جهان در به کی مانم به کی مانم
وان گاه کدو بر سر من پر ز شرابی
دارمش نگوسار از او من نچکانم
ور زان که چکانم تو ببین قدرت حق را
کز بحر بدان قطره جواهر بستانم
چون ابر دو چشمم بستد جوهر آن بحر
بر چرخ وفا آید این ابر روانم
در حضرت شمس الحق تبریز ببارم
تا سوسنها روید بر شکل زبانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از مولانا جلالالدین بلخی (مولوی) دربارهی دوگانگی انسان، روح و جسم، و جستجوی حقیقت در زندگی است. شاعر میگوید که او از دنیای مادی و جسمی فاصله گرفته و به دنبال شناختی عمیقتر از وجود خود و معنای زندگی است. او به این حقیقت اشاره میکند که برای درک معنای واقعی زندگی، باید از قید و بندهای دنیوی رها شود و به غنای روحانی دست یابد. مولانا به جستجوگران حقیقت میآموزد که برای رسیدن به درک عمیقتر، مرگ از تعلقات مادی ضروری است و در نهایت، هدف او رسیدن به حقیقت و جمال الهی است.
هوش مصنوعی: روح من همچون آینهای است که رازها را نشان میدهد، بنابراین نمیتوانم بگویم که ندانم.
هوش مصنوعی: از بدن دور شدم و از روح هم دوری میجویم؛ به خدا قسم نمیدانم که من از اینها هستم یا از آنها.
هوش مصنوعی: ای کسی که به دنبال کسب معارف و حکمت هستی، بدان که برای رسیدن به این هدف، باید از خود بگذری و از تعلقات دنیوی فاصله بگیری. نگاه نکن که من چه شکلی هستم، چون واقعاً اینطور نیست که به نظر میرسم.
هوش مصنوعی: به جای اینکه به نادرستیها و انحرافات من نگاه کنی، به حقیقتی که بیان میکنم توجه کن. داستان من شبیه به تیر است و خودم مانند کمان.
هوش مصنوعی: این سر مانند کدو است و این لباس من در تنم. در این بازار پر از هیاهوی جهان، نمیدانم چه زمانی باید بمانم یا بروم.
هوش مصنوعی: وقتی که کدو به سر من پر از شراب است، من از آن نمیچشانم و به آن نگاه میکنم و از آن لذت میبرم.
هوش مصنوعی: اگر من از او قطرهای بردارم، تو قدرت حق را ببین که از دریا چه جواهری به دست میآورم.
هوش مصنوعی: چشمهای من مانند ابری شده که از اشک پر شده است و در نتیجه آن، جوهر و essence دریا به کیفیت وفا بر آسمان خواهد رسید. این ابر روان و در حال حرکت من نیز نشاندهنده این حالت است.
هوش مصنوعی: در حضور شمس الحق تبریز بهرهمند میشوم و شادابی و زیبایی مانند شکوفههای سوسن در کلامم پدیدار میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم
من روی ترا ای بت مانند ندانم
هر گه که برآیی به سر کو به تماشا
خواهم که دل و دیده و جان بر تو فشانم
هجرانت دمار از من بیچاره برآورد
[...]
جانا ز غم عشق تو امروز چنانم
کاندر خم زلف تو توان کرد نهانم
بر چهره عیان گشت به یکبار ضمیرم
وز دیده نهان کرد به یکبار نشانم
زین بیش ممان در غم خویشم که از این پس
[...]
ای خواجه بفرما به کی مانم به کی مانم
من مرد غریبم نه از این شهر جهانم
گر دم نزنم تا حسد خلق نجنبد
دانم که نگویم نتوانم که ندانم
آن کل کلهی یافت و کل خویش نهان کرد
[...]
ماهی رود و من همه شب خواب ندانم
وه این چه حیات است که من می گذرانم
گفتی که «چسانی، ز غمم باز نگویی؟»
من با تو چه گویم، چو ندانم که چسانم؟
یک شب ز رخ خویش چراغیم کرم کن
[...]
درهجر تو درمان دل خسته ندانم
زان پیش که روزی به غمت میگذرانم
گفتی که: به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم، گر ز غمت زنده بمانم
بر من ز دلست این همه، کو قوت پایی؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.