گنجور

 
مولانا

آن خانه که صد بار در او مایده خوردیم

بر گرد حوالی‌گه آن خانه بگردیم

ماییم و حوالی‌گه آن خانه دولت

ما نعمت آن خانه فراموش نکردیم

آن خانه مردی است و در او شیردلانند

از خانه مردی بگریزیم، چه مردیم؟

آنجا همه مستی‌ست و برون جمله خمار است

آنجا همه لطفیم و دگرجا همه دردیم

آنجا طرب‌انگیزتر از باده لعلیم

وین‌جا بد و رخ‌زردتر از شیشه زردیم

آن‌جای به گرمی همه خورشید تموزیم

وین‌جای به سردی همه چون بهمن سردیم

آنجا همه آمیخته چون شکر و شیریم

وین‌جا همه آویخته در جنگ و نبردیم

آنجا شه شطرنج بساط دو جهانیم

وین‌جا همه سرگشته‌تر از مهره نردیم

چرخی است کز آن چرخ چو یک برق بتابد

بر چرخ برآییم و زمین را بنوردیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode