گنجور

 
مولانا

طبیبیم حکیمیم طبیبان قدیمیم

شرابیم و کبابیم و سهیلیم و ادیمیم

چو رنجور تن آید چو معجون نجاحیم

چو بیمار دل آید نگاریم و ندیمیم

طبیبان بگریزند چو رنجور بمیرد

ولی ما نگریزیم که ما یار کریمیم

شتابید شتابید که ما بر سر راهیم

جهان درخور ما نیست که ما ناز و نعیمیم

غلط رفت غلط رفت که این نقش نه ماییم

که تن شاخ درختی است و ما باد نسیمیم

ولی جنبش این شاخ هم از فعل نسیم است

خمش باش خمش باش هم آنیم و هم اینیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۴۷۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۱۴۷۶ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم