در صفای باده بنما ساقیا تو رنگ ما
محومان کن تا رهد هر دو جهان از ننگ ما
بادِ باده برگمار از لطف خود تا برپرد
در هوا ما را که تا خفّت پذیرد سنگ ما
بر کمیت می تو جان را کن سوار ِراه عشق
تا چو یک گامی بود بر ما دو صد فرسنگ ما
وارهان این جان ما را تو به رطلی می از آنک
خون چکید از بینی و چشمِ دلِ آونگ ما
ساقیا تو تیزتر رو این نمیبینی که بس ؟
میدود اندر عقبْ اندیشههای لنگِ ما ؟
در طرب اندیشهها خرسنگ باشد جانگداز
از میانِ راه برگیرید این خرسنگِ ما
در نوای عشق شمس الدین تبریزی بزن
مطرب تبریز در پرده عشاقی چنگ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر از ساقی میخواهد که با شراب خود رنگ و صفای تازهای به زندگی او ببخشد و او را از ننگ و عیبهای این جهان رها کند. شاعر به قدرت و تأثیر می اشاره دارد و میخواهد که این باده جان او را در مسیر عشق سوار کند، تا بتواند به دوری از قید و بندها برسد. او به سنگینی و سختی اندیشهها و احساساتش اشاره میکند و از ساقی میخواهد که او را از این بار سنگین رها سازد. در نهایت، شاعر به نغمات عشق و آوازهای شمس تبریزی اشاره میکند و از مطرب میخواهد که این نغمهها را با عشق و شور اجرا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
شیشه دلها شکستن، نیست کار سنگ ما
از برای آشتی پیوسته باشد جنگ ما
بسکه بنیاد وجود ما ز هم پاشیده است
گرد برخیزد اگر در چهره، گردد رنگ ما
از غم او ناله ما بسکه میبالد بخود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.