گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم
گفتا که به غیر آن صد چیز عجب دارم
گفتم که در این بازی ما را سببی سازی
گفتا که من این بازی بیرون سبب دارم
هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارند
من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم
بیرون مشو از دیده ای نور پسندیده
کز دولت نور تو مطلوب طلب دارم
آنم که ز هر آهش در چرخ زنم آتش
وز آتش بر آتش از عشق لهب دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.