گفتم به مهی کز تو صد گونه طرب دارم
گفتا که به غیر آن صد چیز عجب دارم
گفتم که در این بازی ما را سببی سازی
گفتا که من این بازی بیرون سبب دارم
هر طایفه با قومی خویشی و نسب دارند
من با غم عشق تو خویشی و نسب دارم
بیرون مشو از دیده ای نور پسندیده
کز دولت نور تو مطلوب طلب دارم
آنم که ز هر آهش در چرخ زنم آتش
وز آتش بر آتش از عشق لهب دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، گوینده به معشوقهاش میگوید که به دلیل عشق او، شادی و خوشحالیهای زیادی دارد. معشوقه جواب میدهد که او چیزهای عجیبتری به غیر از این شادیها دارد. گوینده خواستار پیوندی عمیقتر در این رابطه است و معشوقه توضیح میدهد که این بازی عشق فراتر از یک علت ساده است. در ادامه، گوینده بیان میکند که همه با قوم و خویش خود ارتباط دارند، اما او تنها به غم عشق معشوقهاش وابسته است. او از معشوقه میخواهد که از دیدهاش دور نشود، زیرا نور او را میطلبد. در پایان، گوینده میگوید که به خاطر عشق، از هر آه او، آتش به پا میکند و از این آتش، شعلهای دیگر برمیخیزد.
هوش مصنوعی: به ماه گفتم که از تو شادیهای زیادی دارم. او پاسخ داد که من چیزهای عجیبتری غیر از آن شادیها دارم.
هوش مصنوعی: گفتم در این بازی که ما را به هم مربوط میکنی، او جواب داد که من از خارج از این بازی دلیلی برای این کار دارم.
هوش مصنوعی: هر گروهی با افرادی از نظر خویشاوندی و نسب ارتباط دارند، اما من فقط با غم ناشی از عشق تو ارتباط خاصی دارم.
هوش مصنوعی: از چشمانم دور نشو، زیرا که من از برکت نور وجود تو چیزهای باارزشی میخواهم.
هوش مصنوعی: من آن کسی هستم که از هر آه و نالهام، شعلهای در آسمان به پا میکنم و از آن آتش، بر اثر عشق، شعلهوار میسوزم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.