با چنین شمشیر دولت تو زبون مانی چرا ؟
گوهری باشی و از سنگی فرومانی چرا ؟
میکشد هر کرکسی اجزات را هر جانبی
چون نه مرداری تو بلک بازِ جانانی چرا ؟
دیدهات را چون نظر از دیدهی باقی رسید
دیدهات شرمین شود از دیدهی فانی چرا ؟
آن که او را کس به نسیه و نقد نستانَد به خاک
این چنین بیشی کند بر نَقْدهی کانی چرا ؟
آن سیهجانی که کفر از جانِ تلخش ننگ داشت
زهر ریزد بر تو و تو شهد ایمانی چرا ؟
تو چنین لرزان او باشی و او سایه توست
آخر او نقشیست جسمانی و تو جانی چرا ؟
او همه عیب تو گیرد تا بپوشد عیب خود
تو بر او از غیبْ جان ریزی و میدانی چرا ؟
چون در او هستی ببینی گویی آن من نیستم
دعوی او چون نبینی گوییاش آنی چرا ؟
خشمِ یاران فرع باشد اصلشان عشقِ نوست
از برای خشم فرعی اصل را رانی چرا ؟
شه به حق چون شمس تبریزیست ثانی نیستش
ناحقی را اصل گویی شاه را ثانی چرا ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تردید و تضاد درونی انسان اشاره میکند و از ضرورت شناخت و آگاهی نسبت به خود سخن میگوید. او از فرد میپرسد که چرا باید در وجود خود فرودست باشد و از ماهیت حقیقیاش غافل بماند. شاعر به تمثیلهایی نظیر سنگ و گوهر، جان و بدن اشاره میکند و بر اهمیت احساس و عشق در روابط انسانی تأکید میکند. همچنین بر این نکته تأکید میکند که حقیقت وجودی انسان فراتر از ظواهر است و در نهایت، عشق و فهم عمیق از خود و دیگران را به عنوان اصل و اساس زندگی مطرح میکند.
هوش مصنوعی: چرا با چنان قدرت و سلطنتی ناتوانی؟ تو باید مثل یک گوهر باارزش باشی، پس چرا خودت را به سنگی بیارزش تقلیل میدهی؟
هوش مصنوعی: هر موجودی که به تو نزدیک میشود، تو را از هم میپاشد و میکشد، زیرا تو نه مانند، چیزی مرده و بیروح هستی. بلکه تو همانند پرندهای زنده و با نشاط هستی.
هوش مصنوعی: چشم تو وقتی به نگاه دیگران میافتد، شرمنده میشود از اینکه به چیزهای زودگذر و فانی نگاه میکند. چرا اینگونه است؟
هوش مصنوعی: آن کسی که هیچکس از او قرض نمیگیرد و به او توجهی نمیکند، چرا باید به چیزهایی که نمیداند و از آنها خبر ندارد، اهمیت دهد؟
هوش مصنوعی: آن فرد بدبختی که کفر و نفاق را از جان تلخاش میترسد، زهر را بر تو میریزد، اما تو چرا باید شهد ایمان را داشته باشی؟
هوش مصنوعی: تو چگونه میتوانی اینقدر ناپایدار باشی، در حالیکه او فقط سایهای از توست؟ در واقع، او تنها یک تصویر مادی است و تو وجودی زنده و معنوی داری. چرا باید اینطور باشی؟
هوش مصنوعی: او به نقاط ضعف تو دقت میکند تا نواقص خود را پنهان کند، تو از روح خود خبر داری و میدانی که این رفتار چراست.
هوش مصنوعی: وقتی که در وجود او هستی را میبینی، احساس میکنی که انگار من وجود ندارم. اما وقتی او را نمیبینی، میگویی که او در حقیقت همین حالاست. چرا این چنین است؟
هوش مصنوعی: خشم دوستان یک موضوع فرعی است و آنچه که اصل و اساس رابطه را تشکیل میدهد، عشق و محبت است. چرا باید به خاطر یک موضوع فرعی، اصل محبت را کنار بگذاری؟
هوش مصنوعی: پادشاهی که بر حق است مانند شمس تبریزی است و در واقع هیچ کس به پای او نمیرسد. ناحقی را کی بتوان اصلی دانست، وقتی که پادشاهی چون او وجود دارد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای دل غمگین به حال خویش حیرانی چرا؟
با همه جمعیت خاطر پریشانی چرا؟
ز انقلاب عرصه امکان هراسانی چرا؟
همچو بوتیمار سر اندر گریبانی چرا؟
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.