سکه رخسار ما جز زر مبادا بیشما
در تک دریای دل گوهر مبادا بیشما
شاخههای باغ شادی کان قوی تازهست و تر
خشک بادا بیشما و تر مبادا بیشما
این همای دل که خو کردست در سایه شما
جز میان شعله آذر مبادا بیشما
دیدمش بیمار جان را گفتمش چونی خوشی
هین بگو چون نیست میوه برمبادا بیشما
روز من تابید جان و در خیالش بنگرید
گفت رنج صعب من خوشتر مبادا بیشما
چون شما و جمله خلقان نقشهای آزرند
نقشهای آزر و آزر مبادا بیشما
جرعه جرعه مر جگر را جام آتش میدهیم
کاین جگر را شربت کوثر مبادا بیشما
صد هزاران جان فدا شد از پی باده الست
عقل گوید کان میام در سر مبادا بیشما
هر دو ده یعنی دو کون از بوی تو رونق گرفت
در دو ده این چاکرت مهتر مبادا بیشما
چشم را صد پر ز نور از بهر دیدار توست
ای که هر دو چشم را یک پر مبادا بیشما
بی شما هر موی ما گر سنجر و خسرو شوند
خسرو شاهنشه و سنجر مبادا بیشما
تا فراق شمس تبریزی همی خنجر کشد
دستهای گل به جز خنجر مبادا بیشما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت وجود یک معشوق و تاثیر او بر زندگی شاعر اشاره دارد. شاعر با بیان اینکه بدون محبوب، هیچ چیزی ارزش و زیبایی ندارد، احساس تنهایی و درد فراق را به تصویر میکشد. او بر این باور است که عشق و حضور معشوق مانند گوهری در دل و شادابی در باغ زندگی است و بدون آن، همه چیز خنک و بیروح میشود. در این شعر، روابط عمیق عاطفی و وابستگی به محبوب نمود عینی پیدا کرده و شاعر با تصاویر زیبایی، احساساتش را بیان کرده است. به طور کلی، این شعر بیانگر عشق عمیق و فراق دردناک است که زندگی شاعر را تحت تاثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان ما هرگز ارزشمند نیست بدون وجود شما، در دریا و عمق دل هم هیچ جواهری ارزش ندارد در غیاب شما.
هوش مصنوعی: درختان باغ شادی که جوان و سرسبز هستند، بدون حضور شما پژمرده و خشک خواهند شد و نمیتوانند طراوت خود را حفظ کنند.
هوش مصنوعی: دل من که به حضور شما عادت کرده است، نباید حتی لحظهای بدون شما در میان آتش و حریق باشد.
هوش مصنوعی: من او را بیمار دیدم و از او پرسیدم حالش چطور است. گفتم خوشحالی؟ او پاسخ داد که نمیخواهد بگوید چون انگار میوهای در این دنیا وجود ندارد، بیوجود تو.
هوش مصنوعی: در روزی که نور و زندگی در آن سرشار بود، جان من به لبخند و خوشی او نظر داشت. او گفت که رنج و سختی من در absence شما، بسیار دردناکتر و ناخوشایندتر است.
هوش مصنوعی: شما و تمامی مخلوقات مانند نقشهای آزر هستند؛ همانطور که نقشهای آزر به وجود شما وابستهاند، پس بدون وجود شما، این نقشها معنایی ندارند.
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج، آتش وجود ما را سوزانده و درد و رنج را به ما میچشاند. اما ما نگذاریم که این درد و رنج به تنهایی وجود ما را پر کند و به یاد شما، شادابی و خوشی را فراموش نکنیم.
هوش مصنوعی: بسیاری از جانها برای نوشیدن شراب عشق فدای آن شدند. عقل میگوید که ممکن است در سر من، دوستی بدون تو وجود نداشته باشد.
هوش مصنوعی: در دو دنیا به خاطر بوی تو رونق و زیبایی خاصی پیدا کرده است. این بندهٔ تو، که بزرگتر از همه میباشد، هرگز بدون حضور شما خوشحال نخواهد بود.
هوش مصنوعی: چشمهایم پر از نور و روشنایی است تا تو را ببینند، ای کسی که هر دو چشمم بدون وجود تو هیچ ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: اگر هر تار موی ما به مقام سنجر و خسرو هم برسد، باز هم به خاطر نبودن شما، خسرو شاهنشاهی و سنجر هیچ ارزشی ندارند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جدایی شمس تبریزی ادامه دارد، دستهای گل به جز به عنوان خنجر نجوید؛ پس بی حضور شما، چیزی در کار نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.