تو مرا می بده و مست بخوابان و بهل
چون رسد نوبت خدمت نشوم هیچ خجل
چو گه خدمت شه آید من میدانم
گر ز آب و گلم ای دوست نیم پای به گل
در نمازش چو خروسم سبک و وقت شناس
نه چو زاغم که بود نعره او وصل گسل
من ز راز خوش او یک دو سخن خواهم گفت
دل من دار دمی ای دل تو بیغش و غل
لذت عشق بتان را ز زحیران مطلب
صبح کاذب بود این قافله را سخت مضل
من بحل کردم ای جان که بریزی خونم
ور نریزی تو مرا مظلمه داری نه بحل
پس خمش کردم و با چشم و به ابرو گفتم
سخنانی که نیاید به زبان و به سجل
گرچه آن فهم نکردی تو ولی گرم شدی
هله گرمی تو بیفزا چه کنی جهد مقل
سردی از سایه بود شمس بود روشن و گرم
فانی طلعت آن شمس شو ای سرد چو ظل
تا درآمد بت خوبم ز در صومعه مست
چند قندیل شکستم پی آن شمع چگل
شمس تبریز مگر ماه ندانست حقت
که گرفتار شدست او به چنین علت سل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و حالاتی که در آن غرق شده اشاره میکند. او از معشوق میخواهد که او را بگیرد و مست کند تا در برابر خدمت به او هیچ شرم و خجالتی نداشته باشد. شاعر به وضوح از احساسات عمیق خود سخن میگوید و به فرق بین عشق واقعی و ظاهری اشاره میکند.
او با استفاده از تصاویری همچون نماز و ندا به یادآوری میکند که عشق او باید بیریا و خالص باشد. همچنین، از تضاد بین سردی و گرمی در عشق صحبت میکند و درخواست میکند که معشوقش همچون آفتاب بر او بتابد. در پایان، شاعر به وضعیت روحانی و معنوی خود پرداخته و از زیباییها و چالشهای عشق حقیقی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: من را در آغوش بگیر و در حالت مستی بخوابان، و با آرامش به کارهای خود ادامه بده. وقتی نوبت خدمت به تو برسد، هیچ گونه شرمساری در من نخواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی که نوبت خدمت به شاه میرسد، من میدانم که حتی اگر در گل و لای باشم، همچنان نیمپایی در گل نخواهم گذاشت.
هوش مصنوعی: در نماز، مثل خروس با آگاهی و سبکبال هستم، نه مانند زاغ که فقط سر و صدا میکند و از حقیقت فاصله دارد.
هوش مصنوعی: من میخواهم از راز خوشبختی او چند کلمه بگویم. ای دل، لحظهای صبر کن، تو هم باید بیدردسر و خالص باشی.
هوش مصنوعی: لذت عشق معشوقان در واقع فریبنده است و مانند صبحی دروغین میماند، زیرا این قافله (زندگی یا عشق) به شدت گمراهکننده و پر از اشتباه است.
هوش مصنوعی: ای جان، من از تو خواستهام که اگر خونم را میریزی، حداقل این کار را انجام بده. اگر این کار را نمیکنی، پس من را مظلوم میکنی و از انجام این کار معاف نیستی.
هوش مصنوعی: در اینجا گوینده با حرکت چشم و ابرو پیامهایی را منتقل میکند که نمیتواند یا نمیخواهد به زبان بیاورد. به این ترتیب، او مفاهیمی را بیان میکند که مناسب گفتار نیستند و باید پنهان باقی بمانند.
هوش مصنوعی: اگرچه تو آن را نفهمیدی، اما احساسات تو داغ شده است. پس ای کاش این گرمی درون تو بیشتر شود، زیرا تلاش تو در این راه بیفایده است.
هوش مصنوعی: سردی و تاریکی ناشی از سایه است، در حالی که خورشید، روشنی و گرما به همراه دارد. بنابراین، ای کسی که در سایه قرار داری، تلاش کن تا به نور و گرمای آن خورشید دست یابی.
هوش مصنوعی: وقتی معشوقهام از در صومعه وارد شد، در حال مستی چند چراغ را شکستم تا به نور آن شمع زیبا برسم.
هوش مصنوعی: شمس تبریز گویا ماه هم متوجه نشده که او به چه دلیلی در این وضعیت دشوار گرفتار شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای بهنگام سخا ابر کف و دریا دل
مشتری خوار ز دیدار تو و ماه خجل
بر نوشته است بعمر ابدی ملک ترا
در ازل ایزد و در دست جهان داده سجل
ز سواران چگل خوار و خجل خیل عجم
[...]
ای نگاری که به حسن از تو زند حور مثل
ای غزالی که سزاوار سرودی و غزل
بر عرب هست ز بهر تو عجم را تفضیل
که عجم وصف تو گفته است و عرب وصف طلل
سرو زیر حُلّل و ماه بود زیر حلی
[...]
جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
اشهب روز کند ادهم شب را ارجل
کوه را از مدت سایهٔ ابر و نم شب
پر طرایف شود اطراف چه هامون و چه تل
سبزه چون دست به هم درزند اندر صحرا
[...]
ماجرایی که میان من و گردون رفتست
دوش بشنو که ترا شرح دهم از اوّل
تا سحر گه من و او دیده بهم بر نزدیم
بس که گفتیم و شنیدیم ز هرگونه جدل
در میان گفتمش ای از تو واز گردش تو
[...]
شتران مست شدستند، ببین رقص جمل
زُ اشتر مست که جوید ادب و علم و عمل
علم ما دادهی او و ره ما جادهی او
گرمی ما دم گرمش، نه ز خورشیدِ حمل
دم او جان دهدت روز نَفَخْتُ بپذیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.