ز هدهدان تفکر چو دررسید نشانش
مراست ملک سلیمان چو نقد گشت عیانش
پری و دیو نداند ز تختگاه بلندش
که تخت او نظرست و بصیرتست جهانش
زبان جمله مرغان بداند او به بصیرت
که هیچ مرغ نداند به وهم خویش زبانش
نشان سکه او بین به هر درست که نقدست
ولیک نقد نیابی که بو بری سوی کانش
مگر که حلقه رندان بینشان تو ببینی
که عشق پیش درآید درآورد به میانش
ز تیر او بود آن دل که برپرید از آن سو
وگر نه کیست ز مردان که او کشید کمانش
کسی که خورد شرابش ز دست ساقی عشقش
همان شراب مقدم تو پر کن و برسانش
از آنک هیچ شرابی خمار او ننشاند
دغل میار تو ساقی مده از این و از آنش
ز شمس مفخر تبریز باده گشت وظیفه
چگونه بنده نباشد به هر دمی دل و جانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف ویژگیهای ویژه و خاص هدهد و نقش او در دنیای تفکر و دانش میپردازد. شاعر به صفات ملک سلیمان اشاره میکند و بیان میدارد که هدهد از معرفت و بینش بالایی برخوردار است، به طوری که میتواند زبان تمام پرندگان را بفهمد. او همچنین به عشق و شراب عشق اشاره میکند و میگوید که عشق و شراب حقیقی، انسان را به حالت خمار نمیآورد. در پایان به شمس تبریز اشاره میکند که در هر لحظه دل و جانش در خدمت خداوند است. این شعر خلاصهای از ارتباط میان عشق، معرفت و وجود انسانی است.
هوش مصنوعی: وقتی به فکر و تعمق دربارهی هدهد پرداختم، نشانهای از آن به من رسید که شبیه به سلطنت سلیمان بود؛ زمانی که حقیقت و واقعیت آن روشن شد و برملا گشت.
هوش مصنوعی: زیبایی و نیکی درک نمیکنند که جایگاه برتر او چه والایی دارد؛ چرا که این جایگاه تنها به چشم و بینش او مربوط میشود و درک عمیق او از جهان را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: زبان تمام پرندگان را او میفهمد؛ زیرا به درک و شناخت عمیق دست یافته است، در حالی که هیچ پرندهای حتی به تصور خود نمیتواند زبان خودش را درک کند.
هوش مصنوعی: نشان سکه او را ببین؛ به هر کس که درست است. اما تو نمیتوانی نقدی پیدا کنی که به سوی معادن او برود.
هوش مصنوعی: اگر حلقهی رندان بینشان تو را ببینی، عشق خودش به میان خواهد آمد.
هوش مصنوعی: دل کسی که به عشق او پرواز کرده، از تیر محبت او به این حال درآمده است، وگرنه هیچ مردی نمیتواند با کمان خود دیگران را به عاشقی وادارد.
هوش مصنوعی: کسی که از دست ساقی عشقش شراب نوشیده، از تو میخواهد که جلو بیایی و او را با شراب خود پر کنی و به او برسانی.
هوش مصنوعی: از آنجا که هیچ شرابی مستی او را برطرف نکرد، ای ساقی، از این و آن چیزی به من نده.
هوش مصنوعی: از شمس تبریز، به خاطر نوشیدن شراب، وظیفه چگونه بر من بنده باشد در هر لحظه دل و جانش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دگر وجود ندارد لطیفه ئی ز دهانش
ز هیچکس نشنیدم دقیقه ئی چو میانش
چه آیتست جمالش که با کمال معانی
نمی رسد خرد دوربین بکنه بیانش
اگرچه پسته دهان در جهان بسند و لیکن
[...]
هزارگونه متاع است ناز را به دکانش
نگاه گوشهٔ چشم از متاعهای گرانش
خطاب خود به من از اهل بزم خاسته پنهان
که نرگسش شده گویا و خامش است زبانش
هزار نکته بیان میکند به جنبش ابرو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.