بس که میانگیخت آن مه شور و شر
بس که میکرد او جهان زیر و زبر
مر زبان را طاقت شرحش نماند
خیره گشته همچنین میکرد سر
ای بسا سر همچنین جنبان شده
با دهان خشک و با چشمان تر
در دو چشمش بین خیال یار ما
رقص رقصان در سواد آن بصر
من به سر گویم حدیثش بعد از این
من زبان بستم ز گفتن ای پسر
پیش او رو ای نسیم نرم رو
پیش او بنشین به رویش درنگر
تیز تیزش بنگر ای باد صبا
چشم و دل را پر کن از خوبی و فر
ور ببینی یار ما را روترش
پردهای باشد ز غیرت در نظر
مو نباشد عکس مو باشد در آب
صورتی باشد ترش اندر شکر
توبه کردم از سخن این باز چیست
توبه نبود عاشقانش را مگر
توبه شیشه عشق او چون گازرست
پیش گازر چیست کار شیشه گر
بشکنم شیشه بریزم زیر پای
تا خلد در پای مرد بیخبر
شحنه یار ماست هر کو خسته شد
گو مرا بسته به پیش شحنه بر
شحنه را چاه زنخ زندان ماست
تا نهم زنجیر زلفش پای بر
بند و زندان خوش ای زنده دلان
خوش مرا عیشیست آن جا معتبر
گرچه میکاهم چو ماه از عشق او
گرچه میگردم چه گردون بر قمر
بعد من صد سال دیگر این غزل
چون جمال یوسفی باشد سمر
زانک دل هرگز نپوسد زیر خاک
این ز دل گفتم نگفتم از جگر
من چو داوودم شما مرغان پاک
وین غزلها چون زبور مستطر
ای خدایا پر این مرغان مریز
چون به داوودند از جان یارگر
ای خدایا دست بر لب مینهم
تا نگویم زان چه گشتم مستتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت تحت تأثیر محبتی عمیق و شورانگیز قرار دارد. او از تاثیرات این عشق بر جهان و حال خود سخن میگوید و بیان میکند که هیچ کلمهای قادر نیست احساسات او را بهطور کامل بیان کند. در تصویری زیبا، او به توصیف چشمان معشوق و حالت ظاهری او میپردازد که سبب دلشکستگی و شگفتیاش شده است. شاعر به عشق و ویژگیهای آن اشاره کرده و از توبه خود از بیان احساسات حرف میزند، زیرا این عشق همچون شیشهای در معرض خطر است. او در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق واقعی هرگز از بین نمیرود و در دل باقی میماند، و شعرهای او همچون زبور داوود، حاوی رازها و احساسات عمیق عاشقانه هستند.
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت آن ماه، چنان شور و هیجانی در دلها ایجاد میکرد که همه چیز را در دنیا به هم میریخت و دگرگون میساخت.
هوش مصنوعی: زبانم دیگر توان توضیح و بیان این موضوع را ندارد و فقط حیران و متعجب ماندهام.
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که با دهانی خشک و چشمانی اشکبار، احساسات خود را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: در دو چشم او، تصویری از محبوب ما در حال رقصیدن در تاریکی نگاهش دیده میشود.
هوش مصنوعی: من به زودی داستان او را برایت میگویم، اما فعلاً دیگر چیزی نمیگویم، پسر!
هوش مصنوعی: ای نسیم ملایم، نزد او برو و آرام بنشین و به چهرهاش نگاه کن.
هوش مصنوعی: ای باد صبا، با دقت و تیزی به اطراف نگریسته و چشم و دل ما را پر از زیبایی و خوشی کن.
هوش مصنوعی: اگر تو یار ما را ببینی، ممکن است از غیرت پردهای در نظرش باشد.
هوش مصنوعی: در آب، تصویری از مو وجود دارد که به شکل صورتی ترش و شیرین به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من از گفتن این حرفها پشیمان شدهام، اما آیا واقعاً توبهای برای عاشقانی که دلبستهاند وجود دارد؟
هوش مصنوعی: شکستنی بودن عشق او مانند توبهای است که به راحتی میتواند شکسته شود؛ در اینجا، کار شیشهگر هم هیچچیزی به آن اضافه نمیکند. این بیان به نوعی به ناپایدار بودن عشق اشاره دارد و نشان میدهد که توبه و بازگشت به گذشته، مانند شیشهای آسیبپذیر است که در برابر فشارها و مشکلات ممکن است نتواند دوام بیاورد.
هوش مصنوعی: من شیشهای را میشکنم و تکههای آن را زیر پا میریزم تا بهشت در پای کسی که از حال خبر ندارد باشد.
هوش مصنوعی: یار ما مانند شحنهای است که اگر کسی خسته و بیحال شد، باید به او بگوید مرا نزد شحنه بیاورد.
هوش مصنوعی: زندان ما به خاطر زلفش، چاه زندان است و من در آنجا زنجیر شدهام.
هوش مصنوعی: زندان و محدودیت برای من خوشحالکنندهاند، زیرا برای دلهای زنده و شاداب، در آنجا شادی و خوشی واقعی وجود دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه من به خاطر عشق او همچون ماه به جستجو و تلاش مشغولم، اما این در حالی است که آسمان و جهان نیز دور او میچرخند.
هوش مصنوعی: پس از من، صد سال دیگر، این شعر همانند زیبایی یوسف خواهد بود.
هوش مصنوعی: زیرا دل هیچگاه در زیر خاک پوسیده نمیشود. از این رو، من از دل حرف زدم و نگفتم که این حرف از جگر من است.
هوش مصنوعی: من مانند داوود هستم و شما پرندگان پاک. این غزلها نیز همانند زبور داوود به صورت پنهان و زیبا هستند.
هوش مصنوعی: این دعا نام و یاد خدا را به تصویر میکشد و به نوعی خواستهای را مطرح میکند. گویا سخن از موجوداتی است که به یک نوع ارزش و مقام مقدس دست مییابند و از خداوند طلب یاری میکنند. در اینجا توجه به عظمت پرندگان و ارتباطشان با یک شخص والا بهویژه داوود، نشانگر حس احترام و معنویت در این دعا است.
هوش مصنوعی: ای خدا، من دست روی لبهای خود میگذارم تا از چیزهایی که مرا به راز و سکوت واداشته، سخن نگویم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
آشکوخد بر زمین هموار بر
همچنان چون بر زمین دشوارتر
ای شده با عزم تو مقرون ظفر
همت تو کرده از گردون گذر
نامه و نام ترا عالی محل
رایت و رأی ترا میمون اثر
با جلال تو بود گردون زمین
[...]
سیمبر یارم شد از من سیم بر
سیم یارم نی و یارم سیمبر
عاشق سیم ار بخواند وی مرا
من ورا معشوق دانم سیم بر
زان نگار سیمبر با من نماند
[...]
بت سرو قدی و سرو سمن بر
نگار سخن گوی و ماه سخن ور
قد و عارض توست شمشاد و لاله
لب و بوسه توست یاقوت و شکر
سرین تو و عشق من هست فربه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.