عاشقی در خشم شد از یار خود معشوق وار
گازری در خشم گشت از آفتاب نامدار
وانگهان چون گازری از گازران درویشتر
وانگهان چون آفتابی آفتاب هر دیار
ناز گازر چون بدید آن آفتاب از لطف خود
ابر پیش آورد اینک گازری با کار و بار
گفت تا گازر نخندد من برون نایم ز ابر
تا دل او خوش نگردد من نباشم برقرار
دسته دسته جامههای گازران از کار ماند
تا پدید آید که گازر اختیارست اختیار
هر کی باشد عاشق آن آفتاب از جان و دل
سر ز خاک پای گازر برندارد زینهار
گویم آن گازر که باشد شمس تبریزی و بس
کز برای او برآید آفتاب از هر کنار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و محبت اشاره میکند و از احساسات عاشقانه و چرخههای عشق سخن میگوید. عاشقی به خاطر خشم از معشوقش به آسمان و آفتاب تش比ح میشود و در عین حال، ناز و لطافت معشوق با آفتاب و ابر مقایسه میشود. معشوق میخواهد که گازر (عاشق) خوشحال باشد و به همین خاطر از ابر بیرون نمیآید تا دل او شاد نشود. شعر به اهمیت عشق و دل-brat ارتباط آن با زیبایی و نور اشاره دارد و در نهایت گازر را با شمس تبریزی مقایسه میکند که آفتاب عشق را منتشر میکند.
هوش مصنوعی: عاشق به شدت از محبوب خود ناراحت و خشمگین شد، مثل گازری که در برابر نام آشنای خورشید، به خشم میآید.
هوش مصنوعی: ناگهان مانند زنی از زندههای گدا، ناگهان همچون خورشیدی روشنایی بخش هر سرزمینی.
هوش مصنوعی: وقتی ناز و زیبایی گازر را آفتاب دید، به خاطر محبتش ابر را جلو آورد تا گازر به کار و بار خود بپردازد.
هوش مصنوعی: گفت که تا گازر (چوپان یا شخصی که به دامداری مشغول است) نمیخندد، من نمیتوانم از ابر بیرون بیایم. تا زمانی که دل او شاد نشود، من هم نمیتوانم آرام و بدون مشکل باشم.
هوش مصنوعی: گروه گروه لباسهای کارگران گازر بیاستفاده ماند تا نشان دهد که گازر در واقع اختیار دارد و میتواند انتخاب کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که عاشق آن خورشید است، باید با تمام وجود و جانش از پای گازر (داس) دست نکشد و احتیاط کند.
هوش مصنوعی: میگویم کسی وجود دارد که همچون شمس تبریزی است و به خاطر او، نور و روشنی از هر سو منتشر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار
لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار
خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت
روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار
چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت
[...]
هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار
یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار
تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز
اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار
از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج
[...]
ای خداوندان مال العتبار الاعتبار
ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار
پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق
پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار
توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش
[...]
بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار
افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار
گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان
گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار
غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر
[...]
ابر آذاری برآمد از کران کوهسار
باد فروردین بجنبید از میان مرغزار
این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار
وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار
خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.