گیرم که بود میر تو را زر به خروار
رخساره چون زر ز کجا یابد زردار
از دلشده زار چو زاری بشنیدند
از خاک برآمد به تماشا گل و گلزار
هین جامه بکن زود در این حوض فرورو
تا بازرهی از سر و از غصه دستار
ما نیز چو تو منکر این غلغله بودیم
گشتیم به یک غمزه چنین سغبه دلدار
تا کی شکنی عاشق خود را تو ز غیرت
هل تا دو سه ناله بکند این دل بیمار
نی نی مهلش زانک از آن ناله زارش
نی خلق زمین ماند و نی چرخه دوار
امروز عجب نیست اگر فاش نگردد
آن عالم مستور به دستوری ستار
باز این دل دیوانه ز زنجیر برون جست
بدرید گریبان خود از عشق دگربار
خامش که اشارت ز شه عشق چنین است
کز صبر گلوی دل و جان گیر و بیفشار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و غم ناشی از آن میپردازد و بیانگر احساسات عمیق عاشق نسبت به معشوق است. شاعر ابتدا به زیبایی معشوق که مانند زر میدرخشد اشاره میکند و سپس از درد و رنجی که عشق به او میدهد سخن میگوید. او از معشوق میخواهد که از حسادت دست بردارد و به او رحم کند، چرا که این درد و ناله برای دل بیمار او طاقتفرساست. همچنین، او تأکید میکند که عشق و جنون ناشی از آن موجب شده که حتی از زنجیرهای اسارت خود رها شود و به سمت معشوق برود. در نهایت، شاعر به عاشق توصیه میکند که در برابر عشق صبور باشد و این احساسات را با تمام وجود تجربه کند.
هوش مصنوعی: حتی اگر تو گنجی به اندازهی خروار داشته باشی، زیبایی چهرهات مانند زر است و نمیتوانی زیبایی را از جایی به دست آوری.
هوش مصنوعی: از دل زاری که در دل اوست، صداهایی را شنیدند و از زمین، گل و باغی به تماشا درآمد.
هوش مصنوعی: به سرعت لباسهایت را در این حوض درآور و خود را از غم و اندوه رها کن.
هوش مصنوعی: ما هم مانند تو منکر این شلوغی و هیاهو بودیم، اما با یک نگاه از محبوب، دل ما به این حال و حالت افتاد.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی عشق خود را به خاطر غیرتت بشکنی؟ بگذار این دل بیمار چند نالهای بزند.
هوش مصنوعی: تاخیر نکن، زیرا نالهاش ناشی از درد و اندوه اوست. نه انسانهای زمین باقی ماندهاند و نه گردش روزگار برقرار است.
هوش مصنوعی: امروز تعجبی ندارد اگر آن دانشمندی که پنهان مانده، به دستور کسی که پردهپوشی میکند، آشکار نشود.
هوش مصنوعی: دل دیوانهام دوباره از بند رهایی یافت و بهخاطر عشق، بیپروا و بیهیچ حسی، خود را از قید و بندهای گذشته جدا کرد.
هوش مصنوعی: سکوت کن، زیرا نشانهای از عشق پادشاهی اینگونه است که باید با صبر، دل و جان را محکم در دست بگیری و فشار نیاوری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای عاشق دل داده بدین جای سپنجی
همچون شمنی شیفته بر صورت فرخار
امروز به اقبال تو، ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم و سیار
درواز و دریواز فرو گشت و بر آمد
[...]
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر
بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار
آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟
جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّار
این دین هدی را به مثل دایرهای دان
[...]
ای آنکه همی قصه من پرسی هموار
گویی که چگونه ست بر شاه تراکار
چیزیکه همی دانی بیهوده چه پرسی
گفتار چه باید که همی دانی کردار
ور گویی گفتار بباید ز پی شکر
[...]
این زرد تن لاغر گل خوار سیه سار
زرد است و نزار است و چنین باشد گل خوار
همواره سیه سرش ببرند از ایراک
هم صورت مار است و ببرند سر مار
تا سرش نبری نکند قصد برفتن
[...]
هنگام بهارست و جهان چون بت فرخار
خیز ای بت فرخار، بیار آن گل بیخار
آن گل که مر او را بتوان خورد به خوشی
وز خوردن آن روی شود چون گل بربار
آن گل که مر او را بود اشجار ده انگشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.