میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید
در گل و گلزار و نسرین روح دیگر بردمید
با ملیحا زاده الرحمن احسانا جدید
یا منیرا زاده نور علی نور مزید
خوشتر از جان خود چه باشد جان فدای خاک تو
خوبتر از ماه چه بود ماه در تو ناپدید
کل ذی روح یفدی فی هواک روحه
کل بستان انیق من جناک مستفید
لست انکر ما ذکرتم البقاء فی الفنا
کل من ابدی جمیلا لیس یبعد ان یعید
این ملولی میکشد جان را که چیزی تو بگو
هیچ کس را کس گریبان از گزافه کی کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق نسبت به معشوق اشاره دارد. شاعر از تجدید روحیه و نعمتهای جدیدی که به زندگی آورده میشود صحبت کرده و به خوبیها و زیباییهای معشوق اشاره میکند. او همچنین بیان میکند که جان خود را فدای خاک محبوبش میکند و هیچ چیز بهتر از عشق و زیبایی او نیست. شاعر در نهایت به این نکته میرسد که هیچ کس نمیتواند از عشق حقیقی خود چشمپوشی کند و این عشق جان را میکشد.
هوش مصنوعی: دگرگونی تازهای برای بزرگان در راه است که در میان گلها و باغها، روحی نوین را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: با مهربانی فرزندان رحمت الهی، یا نورانی که از نوری دیگر برتر و روشنتر هستی، به ما لطف کن.
هوش مصنوعی: هیچ چیز برای من شیرینتر از جانم نیست، جانم را فدای خاک تو میکنم. چه چیزی میتواند از ماه زیباتر باشد؟ ماه در مقابل زیبایی تو محو شده است.
هوش مصنوعی: هر موجود زندهای برای عشق تو جانش را فدای تو میکند و هر باغ زیبا از وجود تو بهرهمند است.
هوش مصنوعی: من از یادآوری زندگی در این جهان خسته نیستم، زیرا هرکس زیبایی را به من نشان دهد، بعید نیست که بار دیگر آن را به یاد آورم.
هوش مصنوعی: این حرفی که میزند، بسیار گران و دردآور است و به روح انسان آسیب میزند. هیچکس نمیتواند از حرفهای بیهوده و بیفایده بگریزد؛ پس بیدلی و بیحوصلگی از این نوع سخن گفتن میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
این جهان بیوفا را بر گزیدو بد گزید
لاجرم بر دست خویش ار بد گزید او خود گزید
هر که دنیا را به نادانی به برنائی بخورد
خورد حسرت چون به رویش باد پیری بروزید
گشت بدبخت جهان و شد به نفرین و خزی
[...]
تا شه عالم به بهروزی و پیروزی رسید
باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید
کرد باید سروران را در چنین روزی نشاط
خورد باید بندگان را در چنین وقتی نبید
فرخ آمد طلعت سلطان برین فرخنده باغ
[...]
میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید
مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید
نامه آن نامهست کاکنون عاشقی خواهد نوشت
پرده آن پردهست کاکنون عاشقی خواهد درید
دلبران را جان همی بر روی او باید فشاند
[...]
عید شد ایام ما ناآمده ایام عید
چون رسید از راه با شاه جهان میرعمید
سعد دین صدری که دیدار همایونش بفال
همچو نام شاه مسعود است و چون بختش سعید
قبله اهل قلم ممدوح مخدومی که هست
[...]
خسرو از اصطبل معمورت که آن معمور باد
کامور اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید
مرکب میمون ادام الله توفیقه که هست
یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید
گفتم ای پیر مبارک خیر مقدم مرحبا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.