بخش ۹۳ - داستان آن مرد کی وظیفه داشت از محتسب تبریز و وامها کرده بود بر امید آن وظیفه و او را خبر نه از وفات او حاصل از هیچ زندهای وام او گزارده نشد الا از محتسب متوفی گزارده شد چنانک گفتهاند لیس من مات فاستراح بمیت انما المیت میت الاحیاء
آن یکی درویش ز اطراف دیار
جانب تبریز آمد وامدار
نه هزارش وام بد از زر مگر
بود در تبریز بدرالدین عمر
محتسب بد او به دل بحر آمده
هر سر مویش یکی حاتمکده
حاتم ار بودی گدای او شدی
سر نهادی خاک پای او شدی
گر بدادی تشنه را بحری زلال
در کرم شرمنده بودی زان نوال
ور بکردی ذرهای را مشرقی
بودی آن در همتش نالایقی
بر امید او بیامد آن غریب
کو غریبان را بدی خویش و نسیب
با درش بود آن غریب آموخته
وام بیحد از عطایش توخته
هم به پشت آن کریم او وام کرد
که ببخششهاش واثق بود مرد
لا ابالی گشته زو و وامجو
بر امید قلزم اکرامخو
وامداران روترش او شادکام
همچو گل خندان از آن روض الکرام
گرم شد پشتش ز خورشید عرب
چه غمستش از سبال بولهب
چونک دارد عهد و پیوند سحاب
کی دریغ آید ز سقایانش آب
ساحران واقف از دست خدا
کی نهند این دست و پا را دست و پا
روبهی که هست زان شیرانش پشت
بشکند کلهٔ پلنگان را به مشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر داستان درویشی روایت میشود که از دیاری به تبریز میآید و با مشکلات مالی (وامهای زیاد) روبروست. او در تبریز با شخصی به نام بدرالدین عمر ملاقات میکند که بسیار سخاوتمند و مهربان است. درویش به امید دریافت کمک به سراغ او میرود و از او وام میگیرد. در متن به بزرگواری و کرامت بدرالدین اشاره شده و دربارهی شادکامی و خوشحالی افراد در اطراف او صحبت میشود. در نهایت، شاعر به ویژگیهای مثبت و کرامت انسانها پرداخته و ارتباط خاصی که بین افراد بزرگ و درویشها وجود دارد را بیان میکند.
هوش مصنوعی: یک درویش از اطراف دیار به سمت تبریز آمد و در حال نیازمند بودن است.
هوش مصنوعی: در تبریز، شخصی به نام بدرالدین عمر وجود دارد که شاید هزاران وام بد بدهکار باشد، اما این وضعیت او به زر (دارایی) مرتبط نیست.
هوش مصنوعی: محتسب بدبرخوردی دارد و دلش مثل دریا پر از غم است؛ هر تار موی او نشانهای از سخاوت و بزرگواری است.
هوش مصنوعی: اگر حاتم طایی هم بودی، به عنوان گدا در کنار او قرار میگرفتی و به احترام او، سر بر خاک پای او مینهادی.
هوش مصنوعی: اگر به تشنهای دریا و آب زلال میدادی، از بزرگواریات شرمنده میشدی.
هوش مصنوعی: اگر ذرهای را به سمت مشرق بفرستی، در آن صورت به خاطر شخصیت و تواناییاش نالایق خواهد بود.
هوش مصنوعی: آن بیگانه به امید او آمد؛ او کسی است که غریبان را با سرنوشت و ویژگیهای خود آشنا میکند.
هوش مصنوعی: آن غریب از درختی که در آن قرار دارد، بینهایت وام و بخشش را آموخته و از عطای آن بهرهمند شده است.
هوش مصنوعی: به دلیل اعتماد به کرامت و بخشش او، از او درخواست کمک کرد.
هوش مصنوعی: من دیگر به آن اهمیت نمیدهم و برای دریافت نعمتها و لطفهای بزرگ به امیدی نشستهام.
هوش مصنوعی: کسانی که از وامها رنج میبرند، باید با شادی و امید زندگی کنند، مانند گلی خندان که در باغی زیبا و پر از نعمتها رشد کرده است.
هوش مصنوعی: اگر پشت او از گرمای خورشید عرب داغ شده، چه نیازی به نگرانی از سبال بولهب دارد؟
هوش مصنوعی: زمانی که ابرها رابطه و پیوندی دارند، هیچ تردیدی نیست که از سقاها (آبکشها) آب به آنها داده خواهد شد.
هوش مصنوعی: جادوگران میدانند که آیا خداوند این قدرت را به ما داده است که این دست و پا را در اختیار داشته باشیم یا نه.
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای توانایی و قدرت مانند شیران باشد، میتواند با قدرت خود، پشت پلنگان را بشکند و آنها را مغلوب کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.