بخش ۵۶ - مضاحک گفتن درزی و ترک را از قوت خنده بسته شدن دو چشم تنگ او و فرصت یافتن درزی
ترک خندیدن گرفت از داستان
چشم تنگش گشت بسته آن زمان
پارهای دزدید و کردش زیر ران
از جز حق از همه احیا نهان
حق همیدید آن ولی ستارخوست
لیک چون از حد بری غماز اوست
ترک را از لذت افسانهاش
رفت از دل دعوی پیشانهاش
اطلس چه دعوی چه رهن چی
ترک سرمستست در لاغ اچی
لابه کردش ترک کز بهر خدا
لاغ میگو که مرا شد مغتذا
گفت لاغی خندمینی آن دغا
که فتاد از قهقهه او بر قفا
پارهای اطلس سبک بر نیفه زد
ترک غافل خوش مضاحک میمزد
همچنین بار سوم ترک خطا
گفت لاغی گوی از بهر خدا
گفت لاغی خندمینتر زان دو بار
کرد او این ترک را کلی شکار
چشم بسته عقل جسته مولهه
مست ترک مدعی از قهقهه
پس سوم بار از قبا دزدید شاخ
که ز خندهش یافت میدان فراخ
چون چهارم بار آن ترک خطا
لاغ از آن استا همیکرد اقتضا
رحم آمد بر وی آن استاد را
کرد در باقی فن و بیداد را
گفت مولع گشت این مفتون درین
بیخبر کین چه خسارست و غبین
بوسهافشان کرد بر استاد او
که بمن بهر خدا افسانه گو
ای فسانه گشته و محو از وجود
چند افسانه بخواهی آزمود
خندمینتر از تو هیچ افسانه نیست
بر لب گور خراب خویش ایست
ای فرو رفته به گور جهل و شک
چند جویی لاغ و دستان فلک
تا بکی نوشی تو عشوهٔ این جهان
که نه عقلت ماند بر قانون نه جان
لاغ این چرخ ندیم کرد و مرد
آب روی صد هزاران چون تو برد
میدرد میدوزد این درزی عام
جامهٔ صدسالگان طفل خام
لاغ او گر باغها را داد داد
چون دی آمد داده را بر باد داد
پیرهطفلان شسته پیشش بهر کد
تا به سعد و نحس او لاغی کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به زبان شاعرانه و با نگاهی تمثیلی به داستانی از "ترک" و "لاغ" میپردازد. در ابتدا، ترک تحت تأثیر لذتها و شوخیهای لاغ قرار میگیرد و با وجود خنده و شادابی، به نوعی دچار فریب و غفلت میشود. او به دنبال افسانهها و لذتهای زودگذر است، بیخبر از خساراتی که این رفتار برایش به بار میآورد.
به تدریج، استاد که شاهد این ماجراهاست، به ترک رحم میکند و او را از خواب غفلت بیدار میکند. استاد بر او میگوید که هیچ افسانهای شیرینتر از حقیقت وجود ندارد و ترک باید از دروغها و توهمات دوری کند. در پایان، پیامی از هشدار به ترک داده میشود که هر چند در دنیای فانی به دنبال لذایذ است، اما باید به سرنوشت و حقیقت بیاندیشد تا از تباهی دور بماند.
هوش مصنوعی: خنده کردن از داستان چشم تنگ او متوقف شد و در آن لحظه، همه چیز برایش بسته و غیرقابل دسترسی گردید.
هوش مصنوعی: بعضی از چیزی را برداشت و آن را در زیر ران خود پنهان کرد، به جز حقیقت که از همه چیز پنهان شده است.
هوش مصنوعی: ولی حق را میبیند که ستار است، اما وقتی از حد خود فراتر برود، آن غم و دردش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: ترک از لذتهای فریبندهاش دور شده و دیگر به ادعاهای خود نمیبالد.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به بیان تفاوتها و احساسات انسان و طبیعت اطرافش میپردازد. در آن اشارهای به زیبایی و پیچیدگی زندگی و حالاتی همچون سرمستی و لاغری میشود که میتواند به احساسات و وضعیتهای مختلف اشاره داشته باشد. در کل میتوان گفت که آن به نشان دادن تضادها و زیباییهای زندگی پرداخته است.
هوش مصنوعی: شخصی در حال درخواست از دیگری است که برای خدا، او را در نظر بگیرد و به او توجه کند. او احساس میکند که در زحمت و ناراحتی است و خواستهاش این است که فرد مورد نظر به او محبت کند و به او کمک کند تا از این شرایط خارج شود.
هوش مصنوعی: او میگوید که وقتی میخندد، آن فریبکاری که بر اثر خندهاش به زمین افتاده، به پشتش میافتد.
هوش مصنوعی: برخی از پارچههای نازک و سبک را بر دوش خود انداخته و در حالی که غافل و بیخبر است، با خوشحالی و خنده به بازی میپردازد.
هوش مصنوعی: در اینجا شخصی به بار سوم از دیگری خواسته است که به خاطر خدا، از اشتباهات و لغزشها بپرهیزد و به مسیر درست قدم نهد. به عبارت دیگر، او از او میخواهد که در عمل و گفتار خود دقت بیشتری داشته باشد و از خطا دوری کند.
هوش مصنوعی: او گفت که لاغرتر و خندانتر از آن دو بار کرد، پس آن ترک را به طور کامل صید کرد.
هوش مصنوعی: چشمها بسته شده، اما عقل در پی چیزی است. در حالی که مستی و شادی از ملامت دیگران رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: پس از اینکه بار سوم شاخ را از قبا برداشت، به خاطر خندهاش میدان وسیعی به دست آورد.
هوش مصنوعی: زمانی که بار چهارم آن دختر زیبا به اشتباه در زیر نگاهها قرار میگیرد، به دلیل آن حالت خاص او، به نظر میرسد که از خود بیخود شده است.
هوش مصنوعی: استاد نسبت به او رحم کرد و به او در ادامهی آموزش و فنون دیگر کمک کرد و از ستم نیز دست برداشت.
هوش مصنوعی: گفت که عاشق شده و در این حال بیخبر است از اینکه این عشق چه ضرر و زیانی به او خواهد زد.
هوش مصنوعی: او با شوق و محبت بر استادش بوسهای زد و از او خواست که به خاطر خدا داستانی برایش بگوید.
هوش مصنوعی: ای داستانی که از وجود محو شدهای، آیا میخواهی چند افسانه را آزمایش کنی؟
هوش مصنوعی: هیچ داستانی به زیبایی و شادابی تو نیست، حتی در حالی که در کنار قبر و ویرانیات ایستادهای.
هوش مصنوعی: ای کسی که در گور نادانی و تردید فرو رفتهای، چرا به دنبال چیزهای بیارزش و زودگذر هستی؟
هوش مصنوعی: تا چه زمانی میخواهی به فریب و ناز این دنیا دلخوش باشی در حالی که نه اندیشهات بر اصول ثابت است و نه جانت در آرامش؟
هوش مصنوعی: این زندگی به شدت ناپایدار و فانی است و انسانهای بسیاری در آن به دنبال آبرو و مقام هستند، اما تنها عدهای از آنها به موفقیت میرسند.
هوش مصنوعی: این مصراع به این معناست که یک درزگیر یا خیاط، با دقت و حوصله، پارچهای را کهنه و قدیمی را به هم میدوزد و به آن شکل و ظاهری تازه میبخشد، در حالی که این کار نمایانگر تلاش و صبر اوست. در واقع، این عمل نشاندهنده تبدیل تجربههای گذشته و زنده کردن دوبارهی آنها در قالبی مناسب است.
هوش مصنوعی: اگر او باغها را به او بدهد، وقتی دی برساند، این هدیه به باد خواهد رفت.
هوش مصنوعی: کودکان نوزاد به خاطر او پاک میشوند تا سرنوشت خوب یا بد او را مشخص کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.