گنجور

 
مولانا

چند پختی تلخ و تیز و شورگز

این یکی بار امتحان شیرین بپز

آن یکی را در قیامت ز انتباه

در کف آید نامهٔ عصیان سیاه

سرسیه چون نامه‌های تعزیه

پر معاصی متن نامه و حاشیه

جمله فسق و معصیت بد یک سری

هم‌چو دارالحرب پر از کافری

آنچنان نامهٔ پلید پر وبال

در یمین ناید درآید در شمال

خود همین‌جا نامهٔ خود را ببین

دست چپ را شاید آن یا در یمین

موزهٔ چپ کفش چپ هم در دکان

آن چپ دانیش پیش از امتحان

چون نباشی راست می‌دان که چپی

هست پیدا نعرهٔ شیر و کپی

آنک گل را شاهد و خوش‌بو کند

هر چپی را راست فضل او کند

هر شمالی را یمینی او دهد

بحر را ماء معینی او دهد

گر چپی با حضرت او راست باش

تا ببینی دست‌برد لطفهاش

تو روا داری که این نامهٔ مهین

بگذرد از چپ در آید در یمین

این چنین نامه که پرظلم و جفاست

کی بود خود درخور اندر دست راست