گنجور

 
مولانا

این نماز و روزه و حج و جهاد

هم گواهی دادنست از اعتقاد

این زکات و هدیه و ترک حسد

هم گواهی دادنست از سرّ خَود

خوان و مهمانی پی اظهار راست

کای مهان ما با شما گشتیم راست

هدیه‌ها و ارمغان و پیش‌کَش

شد گواه آنک هستم با تو خوش

هر کسی کوشد به مالی یا فسون

چیست؟ دارم گوهری در اندرون

گوهری دارم ز تقوی یا سخا

این زکات و روزه در هر دو گوا

روزه گوید کرد تقوی از حلال

در حرامش دان که نبوَد اتصال

وان زکاتش گفت کاو از مال خویش

می‌دهد، پس چون بدزدد ز اهل کیش؟

گر به طراری کند پس دو گواه

جرح شد در محکمهٔ عدل اله

هست صیاد ار کند دانه نثار

نه ز رحم و جود بل بهر شکار

هست گربهٔ روزه‌دار اندر صیام

خفته کرده خویش بهر صید خام

کرده بدظن زین کژی صد قوم را

کرده بدنام اهل جود و صوم را

فضل حق با این که او کژ می‌تند

عاقبت زین جمله پاکش می‌کند

سَبق برده رحمتش وان غدر را

داده نوری که نباشد بدر را

کوششش را شسته حق زین اِختلاط

غسل داده رحمت او را زین خُباط

تا که غفاری او ظاهر شود

مِغفری، کَلّیش را غافر شود

آب بهر این ببارید از سماک

تا پلیدان را کند از خبث پاک