چون ز گریه فارغ آمد گفت رو
که تو رنگ و بوی را هستی گرو
آن نمیبینی که هر سو صد بلا
سوی من آید پی این بالها
ای بسا صیاد بیرحمت مدام
بهر این پرها نهد هر سوم دام
چند تیرانداز بهر بالها
تیر سوی من کشد اندر هوا
چون ندارم زور و ضبط خویشتن
زین قضا و زین بلا و زین فتن
آن به آید که شوم زشت و کریه
تا بوم آمن درین کهسار و تیه
این سلاح عجب من شد ای فتی
عجب آرد معجبان را صد بلا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر پس از فارغ شدن از گریه به مخاطبش میگوید که تو به رنگ و بو وابسته هستی و از بلاهایی که به سمت او میآید، غافل هستی. او اشاره میکند که صیادان بیرحم به خاطر پرهایش دام میگذارند و تیراندازان برای شکار وی تیر میزنند. شاعر احساس ناتوانی میکند و از بلاها و مشکلاتی که به او وارد میشود، نگران است. او به زشتی و ناپاکی خود اشاره میکند و ابراز میدارد که این وضعیت به او سلاح عجیب و غریبی داده که دیگران را به حیرت میآورد.
هوش مصنوعی: وقتی از گریه آرام شد، گفت برو که تو خود رنگ و عطر را به همراه داری.
هوش مصنوعی: تو توجه نمیکنی که در هر طرف، مشکلات و سختیها به سمت من هجوم میآورند و من به خاطر این بالهایم دچار دردسر شدهام.
هوش مصنوعی: مردم بیرحم میتوانند با دسیسهچینی و فریب، به سادگی جان افرادی که در خطر هستند را بگیرند و همچنان در پی شکار خود باشند.
هوش مصنوعی: چند تیرانداز به سوی من تیر پرتاب میکنند تا به پرهای من آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: چون قدرت کنترل خودم را ندارم، از این سرنوشت و این مشکلات و این فتنهها به ناچار رنج میبرم.
هوش مصنوعی: من آمادهام تا به زشتی و ناپسندگی دچار شوم، تا اینکه به سلامت و امنیت در این کوهستان و بیابان برسم.
هوش مصنوعی: این سلاح به نظر من عجیب و غریب است، ای جوان، که میتواند حیرتزدهها را با خود همراه کند و صد نوع بلا و خطر به وجود آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.