گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
مولانا

هین عزیرا در نگر اندر خرت

که بپوسیدست و ریزیده برت

پیش تو گرد آوریم اجزاش را

آن سر و دم و دو گوش و پاش را

دست نه و جزو برهم می‌نهد

پاره‌ها را اجتماعی می‌دهد

در نگر در صنعت پاره‌زنی

کو همی‌دوزد کهن بی سوزنی

ریسمان و سوزنی نه وقت خرز

آنچنان دوزد که پیدا نیست درز

چشم بگشا حشر را پیدا ببین

تا نماند شبهه‌ات در یوم دین

تا ببینی جامعی‌ام را تمام

تا نلرزی وقت مردن ز اهتمام

همچنانک وقت خفتن آمنی

از فوات جمله حسهای تنی

بر حواس خود نلرزی وقت خواب

گرچه می‌گردد پریشان و خراب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode