انبیا گفتند کاری آفرید
وصفهایی که نتان زان سر کشید
و آفرید او وصفهای عارضی
که کسی مبغوض میگردد رضی
سنگ را گویی که زر شو بیهدهست
مس را گویی که زر شو راه هست
ریگ را گویی که گل شو عاجزست
خاک را گویی که گل شو جایزست
رنجها دادست کان را چاره نیست
آن بمثل لنگی و فطس و عمیست
رنجها دادست کان را چاره هست
آن بمثل لقوه و درد سرست
این دواها ساخت بهر ایتلاف
نیست این درد و دواها از گزاف
بلک اغلب رنجها را چاره هست
چون بجد جویی بیاید آن بدست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.