عارفی گفت: رفتم در گلخنی تا دلم بگشاید که گریزگاهِ بعضی اولیا بوده است؛ دیدم رییس گلخن را شاگردی بود، میان بسته بود کار میکرد و اوش میگفت که «این بکن و آن بکن» او چست کار میکرد. گلخنتاب را خوش آمد از چستیِ او در فرمانبرداری گفت «آری همچنین چست باش اگر تو پیوسته چالاک باشی و ادب نگاهداری مقام خود به تو دهم و ترا بجای خود بنشانم» مرا خندهگرفت و عقدهٔ من بگشاد؛ دیدم رییسان این عالم را همه بدین صفتاند با چاکران خود.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: عارفی در گلخنی رفت تا دلش گشوده شود. در آنجا دید که رئیس گلخن شاگردی را به شدت در کارش هدایت میکند و او هم با چستی و دقت به انجام کار مشغول است. رئیس به او میگوید اگر همواره چالاک و مودب باشی، مقام و مرتبهای به تو میدهم. عارف با دیدن این صحنه خندهاش گرفت و فهمید که بسیاری از رؤسای این دنیا نیز با چاکران خود به همین روش رفتار میکنند.
هوش مصنوعی: عارفی به یک گلخانه رفته بود تا دلش آرام بگیرد، چرا که برخی از اولیا به این مکان پناه میبردند. در اینجا، او متوجه شد که رئیس گلخانه یک شاگرد دارد که در حال کار است و شاگرد در حال اجرای دستورات او بود. رئیس گلخانه از چابکی و سرعت عمل شاگرد راضی بود و به او گفت که اگر همیشه همینطور چالاک و با ادب باشد، مقام بیشتری به او خواهد داد و او را در جایگاه خود قرار خواهد داد. این موضوع باعث خنده و شادی عارف شد و احساس کرد که این ویژگیها در بسیاری از رهبران این دنیا نیز دیده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.