جوان جوان بخت و فیروز طالع
ثمین گوهر رشته نسل آدم
رفیع المکانی که صد پایه قدرش
نهاده قدم بر سر عرش اعظم
از آن نام نامیش گردیده صادق
که چون صبح در راستی میزند دم
ببر کرد تشریف دامادی و شد
دل او پر و خالی از شادی و غم
غرض آن برازنده نخل دلاور
که پیوسته چون سروسبز است و خرم
چو با شاهد کامرانی درآمد
به یک حجله چون مغز بادام توأم
رقم کرد مشتاق تاریخ سالش
دوتا بنده کوکب قرآن کرد با هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر نسبتم نیست یا هست حرم
اگر نعمتم نیست یا هست رادم
ایا از ملک زادگان فخر عالم
نژاد ترا ملک عالم مسلم
نه در طالع دشمنان تو یک عز
نه اندر دل دوستان تو یک غم
همی پیش چشم من آید که گیتی
[...]
نسیم الصبا قادم اذ تبسم
فقدم و قل للصبا خیر مقدم
فنیرو زنا زاده الله قدرا
اتانا باو فی نعیم و انعم
زهی روز شادی و نوروز خرم
[...]
سلامی چو اجسام علوی معظم
سلامی چو ارواح قدسی مکرم
سلامی مروح چو روح ریاحین
سلامی مفرح چو شاخ سپرغم
سلامی چو اعجاز موسی عمران
[...]
سلام علیک ای نبی مکرم
مکرم تر از آدم و نسل آدم
سلام علیک ای ز آباء علوی
به صورت مؤخر به معنی مقدم
سلام علیک ای ز آغاز فطرت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.