گنجور

 
مشتاق اصفهانی

دریغ و درد که از محفل جهان چون شمع

بچشم اشک‌فشان رفت میرزااحمد

ز شوق صحبت روحانیان ز عالم تن

بسوی عالم جان رفت میرزااحمد

ازاین چمن شد و مرغان بناله می‌گویند

فغان که رفت و جوان رفت میرزااحمد

چو زد بهم پروبال و بآشیانه قدس

ز دامگاه جهان رفت میرزااحمد

نوشت ازپی تاریخ رحلتش مشتاق

که از جهان بجنان رفت میرزااحمد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode