دریغ و درد که از محفل جهان چون شمع
بچشم اشکفشان رفت میرزااحمد
ز شوق صحبت روحانیان ز عالم تن
بسوی عالم جان رفت میرزااحمد
ازاین چمن شد و مرغان بناله میگویند
فغان که رفت و جوان رفت میرزااحمد
چو زد بهم پروبال و بآشیانه قدس
ز دامگاه جهان رفت میرزااحمد
نوشت ازپی تاریخ رحلتش مشتاق
که از جهان بجنان رفت میرزااحمد