گنجور

 
مشتاق اصفهانی

دلم بی‌او صفا هرگز ندیده است

لبم بی‌او نوا هرگز ندیده است

من آن حاجت طلب در کوی عشقم

که تأثیر از دعا هرگز ندیده است

نشاید خواندم بلبل که آن گل

نوا زین بی‌نوا هرگز ندیده است

مرا عشق تو در راهی فکنده است

که رهرو رهنما هرگز ندیده است

مرا چشمیست کز عشق نکویان

نگاه آشنا هرگز ندیده است

عجب ملکیست استغنا که چشمی

درین کشور گدا هرگز ندیده است

چه باغست اینکه مرغی برگ عیشی

درین بستان‌سرا هرگز ندیده است

پر از اغیار بزمت دایم اما

درو مشتاق جا هرگز ندیده است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode