شب وصل است و آمد یار غیرش از قفا امشب
غم هجران چو فردا خواهد آمد گو بیا امشب
تو چون رفتی نه ماهی بیرخت نه هفته مانم
فراغم میکشد البته یا امروز یا امشب
ز هجرت سوختم دیروز و دیشب آه اگر باشم
چون دیروز از تو دور امروز و چون دیشب جدا امشب
شب هجر است و از اشگ جگر گون تا سحر بیاو
بخون من خفته آیا خفته بیمن او کجا امشب
ز بزمم رفت دوش و آمد امشب مردم از خجلت
که از دیشب ز هجرش مانده بودم زنده تا امشب
مگر دیشب چراغ محفل بیگانگان بودی
که از چشمت نمیبینم نگاه آشنا امشب
زهر شب امشبم مشتاق نالانتر ز هجرانش
چه خواهم گر نه مرگ خویش خواهم از خدا امشب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسی عمیق و دردناک ناشی از جدایی و هجران است. شاعر در شب وصال به یاد معشوق خود میافتد و از غم دوری او رنج میبرد. او احساس میکند که بدون معشوقش هیچچیز نمیتواند او را خوشحال کند و همهجا را تاریک و خالی میبیند. شاعر به شدت از فقدان یار خود رنج میکشد و حتی به مرگ فکر میکند. در نهایت، این شعر تصویری از درد عشق و longing (در انتظار ماندن) را به تصویر میکشد و نشاندهندهٔ خجالت و حسرت ناشی از جدایی است.
هوش مصنوعی: شب وصال است و یار آمده، اما دیگرانی نیز از پشت سر آمدهاند. امشب غم جدایی در انتظار فرداست؛ بیایید امشب را ببینیم.
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، نه روزها به خوبی میگذرد و نه هفتهها برایم تحملپذیر است. انتظار کشیدن برای تو، جانم را به شدت میآزارد، این وضعیت حتماً یا امروز یا امشب تمام خواهد شد.
هوش مصنوعی: دیروز و دیشب به خاطر دوری از تو سوختم و رنج کشیدم. ای کاش امروز هم مانند دیروز دور از تو نباشم و امشب هم مانند دیشب جدا و دور از تو نباشم.
هوش مصنوعی: امشب شب جدایی است و من به خاطر او با اشکهایی به رنگ جگر، تا سپیده دم در حال گریه هستم. آیا او هم که بیمن است، در خوابست؟ من کجا هستم در این شب؟
هوش مصنوعی: دیشب در جمع شادمانی بودم، اما امشب به خاطر خجالت مردم، نمیتوانم در کنارشان باشم. از زمانی که از او دور افتادهام، همچنان زندهام ولی تا این لحظه حال خوشی ندارم.
هوش مصنوعی: شاید دیشب در جمع بیگانگان بودی که امروز نمیتوانم نگاه آشنایت را ببینم.
هوش مصنوعی: امشب به شدت دلم برای او تنگ است و از دوریاش نالانتر شدهام. اگر قرار باشد چیزی از خدا خواهم، تنها مرگ خودم را میخواهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب هجرست و مرگ خویش خواهم از خدا امشب
اجل روزی چو سویم خواهد آمد، گو: بیا امشب
چنین دردی که من دارم نخواهم زیست تا فردا
بیا، بنشین، که جان خواهم سپرد امروز، یا امشب
دل و جانی که بود، آواره شد دوش از غم هجران
[...]
بهار سوختن گردیده شمع بزم ما امشب
توان چیدن گل از بال و پر پروانه ها امشب
چنان کیفیت جام تبسم برده از هوشم
که در چشمم نمی آید نگاه آشنا امشب
نمی دانم سر از بالین تن از بستر چه حال است این
[...]
مهی کز دوریش در خاک خواهم کرد جا امشب
به خاکم گو میا فردا، به بالینم بیا امشب
مگو فردا برت آیم که من دور از تو تا فردا
نخواهم زیست خواهم مرد یا امروز یا امشب
ز من او فارغ و من در خیالش تا سحر کایا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.