شب تا سحر تو مست شکر خواب
بیخوابیم کشت دور از تو دریاب
در وادی عشق ما تشنه مردیم
و آنجا چو گوهر هر سنگ سیراب
چون راه ما طی گردد که داریم
جسمی گران خیز پائی گران خواب
شاید که یابیم گوهر فکندیم
دل را بدریا تن را بغرقاب
ما را چه عشرت زین بزم کاینجا
ماندیم تنها رفتند احباب
راهم پر از سنگ پای طلب لنگ
وقتم عجب تنگ مقصود نایاب
چون عمر را تن گردد عنان گیر
گرد است و صرصر خاشاک و سیلاب
بر کف صبا را زلف تو وز رشگ
مشتاق را حال چون رشته بیتاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.