به عاشق مژدهٔ کامی صبا از وصل جانان بر
نوید قطرهای بر تشنهای از آب حیوان بر
به وصلت کردهام خو از پی قتلم مکش خنجر
اگر خواهی کشی در خاک و خونم نام هجران بر
صبا خون شد اسیران قفس را دل ز مهجوری
پیامی زین گرفتاران به مرغان گلستان بر
تو شمع بزم غیری هر شب و من سوزم از غیرت
چه خواهد شد شبی هم با سیهروزی به پایان بر
به حسرت رفتم از کوی تو و اکنون که من رفتم
بیا گو غیر ازین گلشن چو گلچین گل به دامان بر
به شکر اینکه از رخ رشک ماه و غیرت مهری
شبی با ما به انجام آور و روزی به پایان بر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و اندوه عاشق از دوری معشوق میپردازد. شاعر با نارضایتی از وضعیت عاشقانهاش، به زیبایی وصال و عدم دستیابی به آن اشاره میکند. او از شمعی سخن میگوید که هر شب در محفل دیگران میرقصد، در حالی که او به خاطر عشق خود میسوزد. شاعر خواهان یادآوری معشوق است و از او میخواهد که با او لحظاتی را بگذارند، زیرا که زندگیاش تحت تأثیر این عشق و دوری از معشوق به تلخی و حسرت گذشته است. در نهایت، او آرزو دارد که یک شب به وصال برسد و پایان تلخ این داستان را فراموش کند.
هوش مصنوعی: عاشق را باد صبحگاهی بشارت وصال محبوبش را میدهد، مانند این که به یک تشنه، قطرهای از آب جاودانه تقدیم میشود.
هوش مصنوعی: من به وصالت نائل شدم، پس اگر قصد کشتن من را داری، خنجر را بکش. اما اگر میخواهی، نام جداییام را با خاک و خونم بنویس.
هوش مصنوعی: نسیم، دلهای اسیران قفس را به درد میآورد و از دوری و بیخبری رنج میبرد، پیامی برای پرندگان گلستان دارد.
هوش مصنوعی: تو روشنایی مجال دیگران هستی و من از حس حسادت میسوزم. چه خواهد شد اگر شبی با غم و سیاهی به پایان برسیم؟
هوش مصنوعی: به خاطر حسرت و اندوه از کنار تو رفتهام و حالا که من رفتهام، بیا بگو به جز این بهشت و باغی که زیباییهایش را چیدهام، چه چیزی دیگر را میتوانم در آغوش بگیرم؟
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه از زیبایی چهرهات و محبتت حس حسادت ماه و ستارهها را حس کردهای، شبی را با ما سپری کن و بگذار روزی به پایان برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا ای باد و چون مور ضعیفم سوی جانان بر
سلیمان گر نمی آری مرا سوی سلیمان بر
کجایی ای خضر کز لطف دست تشنگان گیری
مرا چون ماهی لب تشنه سوی آب حیوان بر
چو بلبل در قفس بی او دلم تا کی طپد در تن
[...]
چه شد گاه از زبان خامه نام این پریشان بر
بر آر از پستی گمنامی و بر صدر عنوان بر
ز بوی وصل روح کشتگان را شاد کن گاهی
ز نقش پای خود گل بر سر خاک شهیدان بر
چرا بیهوده میکوبی در هر باغ و بستان را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.