صد چشمم و رخسار تو دیدن نگذارند
صد گوشم و حرف تو شنیدن نگذارند
از گلشن وصل تو چه حاصل که شکفته است
درهم گلت از خوبی و چیدن نگذارند
زیر فلکم گو نگشایند پروبال
چون زین قفس تنگ پریدن نگذارند
از رستن تخمی که برش نیست چه حاصل
گوهر گرم از خاک دمیدن نگذارند
خون شد جگر تشنه ز حسرت نگرم چند
شادابی لعلی که مکیدن نگذارند
دل تنگم و آورد صبا بوی تو فریاد
چون غنچه گرم جامه درین نگذارند
مشتاق چه کیفیتم از باده در آن بزم
زان جام لبالب که چشیدن نگذارند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.