گنجور

 
مشتاق اصفهانی

دلم کز آتش جان‌سوز غم نخواهد ماند

بمن نماند و بدلدار هم نخواهد ماند

بساز با لب خشک و نه قطره جوی نه بحر

که در محیط جهان بیش و کم نخواهد ماند

حذر ز آتش آهم که افکند کز تاب

به بحر در جگر بحرنم نخواهد ماند

بمحفل تو عزیزان چنین شوند ارخار

کسی ز محترمان محترم نخواهد ماند

اگر شوند ز رنج وجود آگه کیست

که تا ابد بدیار عدم نخواهد ماند

به دست داغ تو وین داغ سوزدم که درم

همیشه در کف صاحب درم نخواهد ماند

ز شادی و غم غیر و تو نیست غم مشتاق

همیشه شادی و پیوسته غم نخواهد ماند

 
 
 
حافظ

رسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند

چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

من ار چه در نظرِ یار خاکسار شدم

رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند

چو پرده دار به شمشیر می‌زند همه را

[...]

نظام قاری

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

نشان پوشی و نقش علم نخواهد ماند

نماند بندقی و ریشه هم نخواهد ماند

بپوستین توانگر حسد مبر درویش

[...]

فیض کاشانی

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند

پیام مهدی هادی رسید خوش باشید

که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند

شب فراق بسازید با ستمکاران

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشتاق اصفهانی

نه از جفای تو زیبا صنم نخواهد ماند

همی صنم که صنم خانه هم نخواهد ماند

پیاله‌کش که لب جام این سخن دارد

ببزم جم که جم و جام جم نخواهد ماند

بدین صفت که ره کفر و دین بغمزه زنی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه