گنجور

 
نصرالله منشی

آورده‌اند که در آبگیری از راه دور و از تعرض گذریان مصون سه ماهی بود‌، دو حازم و یکی عاجز. از قضا روزی دو صیاد بران گذشتند‌، با یک‌دیگر میعاد نهادند که جال بیارند و هر سه ماهی بگیرند. ماهیان این سخن بشنودند‌؛ آنکه حزم زیادت داشت و بارها دستبرد زمانهٔ جافی دیده بود و شوخ‌چشمی سپهر‌ِ غدار معاینه‌کرده و بر بساط خرد و تجربت ثابت قدم شده، سبک، روی به‌کار آورد و از آن جانب که آب درآمدی بر فور بیرون رفت. در این میان صیادان برسیدند و هر دو جوانب (جانب؟) آب‌گیر محکم ببستند.

دیگری هم غوری داشت، نه از پیرایه خرد عاطل بود و نه از ذخیرت تجربت بی‌بهر. هرچند تدبیر در هنگام بلا فایده بیشتر ندهد، و از ثمرات رای در وقت آفت تمتع زیادت نتوان یافت. و با این همه عاقل از منافع دانش هرگز نومید نگردد، و در دفع مکاید دشمن تاخیر صواب نبیند. وقت ثبات مردان و روز مکر خردمندان است. پس خویشتن مرده ساخت و بر روی آب‌، سِتان می‌رفت. صیاد او را برداشت و چون صورت‌شد که مرده است بینداخت‌؛ به‌حیلت خویشتن در جوی انداخت و جان به‌سلامت ببرد.

و آنکه غفلت بر احوال وی غالب و عجز در افعال وی ظاهر بود حیران و سرگردان و مدهوش و پای‌کشان، چپ و راست می‌رفت و در فراز و نشیب می‌دوید تا گرفتار شد.