در جمله نزدیک آمد که این هراس ضجرت بر من مستولی گرداند و به یک پشت پای در موج ضلالت اندازد، چنانکه هردو جهان از دست بشود. باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم و موونات آن را پیش دل و چشم آوردم، تا روشن گشت که نعمتهای این جهانی چون روشنایی برق بی دوام و ثبات است و با این همه مانند آب شور که هرچند بیش خورده شود تشنگی غالبتر گردد، و چون خمرهٔ پُر شهد مسموم است که چشیدن آن کام را خوش آید لکن عاقبت به هلاک کشد، و چون خواب نیکوی دیده آید بی شک در اثنای آن دل بگشاید اما پس از بیداری حاصل جز تحسّر و تاسف نباشد؛ و آدمی را در کسب آن چون کرم پیله دان که هرچند بیش تنَد، بند سخت گردد و خلاص متعذّرتر شود.
و با خود گفتم چنین هم راست نیاید که از دنیا به آخرت میگریزم و از آخرت به دنیا، و عقل من چون قاضی مزوّر که حکم او در یک حادثه بر مراد هر دو خصم نفاذ مییابد.
گر مذهب مردمان عاقل داری
یک دوست بسندهکن که یک دل داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
نویسنده در این متن از سیر و تحول خود برای انتخاب یک شیوه زندگی و نگرش گفته است. او در ابتدا نگرانیها و ترسهایی داشته است و سپس با بررسی کارهای دنیا و تفکر در آنها، به این نتیجه میرسد که نعمتهای دنیوی ناپایدار و فانی هستند و هرچقدر که انسان بخواهد از آنها بهرهمند شود، بیشتر احساس کمبود میکند. او دنیا را به عسل مسموم تشبیه میکند که اگرچه در ابتدا لذتبخش به نظر میرسد، اما در نهایت به آسیب و هلاکت میانجامد. در این راستا، او به این نکته میرسد که یکروز روی آوردن بهدنیا و یکروز روی آوردن به آخرت نه تنها مفید نیست بلکه اینکار مثل عمل یک قاضی دغلکار است که بهسود دو طرف دعوی، رای صادر کند. در پایان نویسنده از یکدلی و صداقت به عنوان یک راه حل برای زندگی بهتر صحبت میکند و به اهمیت یکدلی و راستی تاکید میکند.
خلاصه آنکه نزدیک بود ترس این سختی بر من غلبه کند و با یک ضربه مرا به دریای گمراهی انداخته و هلاک کند طوریکه هر دو دنیا از دست برود. بازهم درباره کارهای جهان فکر کردم تا اینکه بر من روشن و ثابت شد که نعمتهای دنیوی مثل نور رعد و برق، کوتاه و گذرا هستند و همچنین مثل آب شور که هرچه خورده شود، تشنگی را بیشتر میکند و همچون کوزه عسل مسموم که اگرچه خوردنش لذت دارد اما عاقبتش هلاک است. و نیز همچون خواب و رؤیای خوشی است که با بیدار شدن، نیست میشود و جز حسرت سودی ندارد. و آدمی در کسب دنیا و لذتهای آن همچون کرم ابریشم است که هرچه بیشتر میتند و تلاش میکند بیشتر گرفتار آن میشود و رهایی از آن سختتر.
با خودم فکر کردم که اینچنین هم مفید و سازنده نیست که یکبار از دنیا به سوی آخرت میروم و یکبار از آخرت بسوی دنیا؛ اینکار مثل این است که یک قاضی نیرنگباز حکمش به نفع هر دو طرف در یک دعوی اجرا شود.
اگر میخواهی آیین و دین انسانهای عاقل را پیروی کنی، یک دوست انتخاب کن زیرا فقط یک دل داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.