گنجور

 
محتشم کاشانی

تبارک‌الله ازین حوض خانهٔ دلکش

که در شک جوی جنانست و آبروی جهان

بنای بی‌خللش چون بنای روضه خلد

هوای معتدلش چون هوای عالم جان

فکنده طرح شگرفی مهندس تردست

که می‌چکد به مثل آب از طراوت آن

زبان خامه نقاش کرده صنعتها

که در ثناش زبون است خامه دو زبان

چه فیضهاست در این منزل ترقی بخش

که در زمین شریفش به عکس طبع زمان

مزاج عنصر آتش گرفته عنصر آب

که شعله‌وار به اوج از حضیض گشته روان

چه جای آب که خاک از شرافت این بوم

سزد که میل به بالا نماید از پایان

فلک در آینه عرض و فرش دید و نداد

نشان ز فرش چنین و خبر ز عرش چنان

خدای عالمش از چشم بد نگهدارد

که مانده است برو چشم عالمی حیران

بدیدهٔ خرد این حوض خانه را شانی است

که می‌دهد ز بهشت حیات بخش نشان

بنا نمودن این حوض راست تاریخی

که به اویست مطابق بنای حوض جنان

نکرد محتشم اندر صفات این منزل

به صد زبان یکی از صدهزار نکته بیان