مرا صید افکنی زد زخم و بند افکند در گردن
به ابروی کمان دار و به گیسوی کمند افکن
هم از تندی هم از تمکینش تا آگه شوی بنگر
محرف بستن تیغ و ملایم راندن توسن
سر آن شمع فانوس حیا گردم که از شوخی
به جان خلق آتش در زند چون برزند دامن
به آن رخسار گندمگون جمالت راست بازاری
که قرص آفتاب آنجا نمیارزد به یک ارزن
تو هرجا بگذری از سینهها آتش برافروزی
برآید بوی یک گلشن ولی با دود صد گلخن
ز بس کز اتحاد معنوی آمیختم با تو
نمیدانم در آغوش خیالت کاین توئی یا من
نخواهد مرد تا حشر ای همایون کوکب تابان
چراغ محتشم کز پرتو مهر تو شد روشن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای معشوق میپردازد و احساسات عمیق خود را نسبت به او بیان میکند. او از زخمهایی که عشق بر دلش زده و دلبستگیاش به معشوق سخن میگوید. شاعر به چهره دلربا و جذابیت معشوق اشاره میکند و تأثیر او در دلها و دنیای اطراف را توصیف میکند. او همچنین به پیوند عمیق معنوی خود با معشوق اشاره میکند و از عدم تفکیک خود از او صحبت مینماید، به گونهای که احساس میکند هویت او و معشوق در هم تنیده شده است. نهایتاً، شاعر بر نورانی بودن معشوق و تأثیر مثبت او بر زندگیاش تأکید میکند.
هوش مصنوعی: تو مرا با تیر زخم زدی و بندهایی به گردنم انداختی، مانند کمانداری که ابرویش را به تیر و گیسوانش را به دام میافکند.
هوش مصنوعی: برای درک بهتر رفتار و شخصیت کسی، باید به دو جنبه توجه کنیم: یکی سرعت و خشونت او و دیگری آرامش و نرمش او. در واقع، با دقت نگاه کردن به این دو ویژگی میتوان به درون و نیت واقعی او پی برد.
هوش مصنوعی: میخواهم به شمعی که در کنار چراغ حیا قرار دارد، نزدیک شوم؛ چرا که به شوخی میتواند آتش را در دل مردم ایجاد کند، همانطور که ممکن است دامن خود را به آتش بسوزاند.
هوش مصنوعی: به خاطر چهره زیبایت، بازار زیبایی تو آنقدر ارزشمند است که حتی خورشید هم در آنجا ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: هر جا که تو قدم بگذاری، آتش عشق در دلها شعلهور میشود و عطر یک باغ پر از گل به مشام میرسد، اما در عین حال، دود و غم و اندوه از صد جهنم نیز بر میخیزد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به حدی با تو همنوا و یکپارچه شدهام، دیگر نمیدانم در آغوش خیال تو هستم یا در آغوش خودم.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت از بین نخواهد رفت، ای ستاره درخشان و باشکوه، چراغ پرزرق و برق که به خاطر نور محبت تو روشن شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا ای پرده تاری به پیش چشمه روشن
زمانی کوه را تَرگی زمانی چرخ را جوشن
دژم روئی و گیتی را کند آثار تو خرم
سیه فامی و عالم را کند دیدار تو روشن
گهی بر گوشه گردون نهاده مر ترا گوشه
[...]
ایا ای جوهر علوی گرفته چرخ را دامن
تورا شب برفراز سر تو را سیاره پیرامن
به رنگین باشهای مانی که درگردون زند چنگل
به زرین لعبتی مانی که در هامون کشد دامن
نماییگه رخ روشن وزان گردد هوا تیره
[...]
الا یا خیمهٔ گردان به گرد بیستون مسکن
گه از بن دامنت ماهست و گاهت ماه بر دامن
چراغ افروخته در تو بسی و هفت از آن گردان
که گه بر گاوشان جایست و گه بر شیرشان مسکن
چو خورشید ملک هنجار و برجیس وزیر آسا
[...]
هوا تیره است، آن بهتر که گیری بادهٔ روشن
ز دست لعبت مهروی مشکین موی سیمین تن
شده انواع نزهت را لب نوشین او موضع
شده اسباب عشرت را رخ رنگین او معدن
رخش چون ارغوان، لکن برو پیدا شده سنبل
[...]
ایا خورشید و مه در پیش رایت تیره و تاری
به روز و شب گهی خورشید و ماهم ثقبهٔ روزن
پس ای سردی و تاریکی که در من هست بازم خر
ازین سردی و تاریکی به اندک پنبه و روغن
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.