آن شوخ جانان آشنا سوزد دل بیگانه هم
صبر از من دیوانه برد آرام صد فرزانه هم
لعلش بشارت میدهد کان غمزه دارد قصد جان
پنهان اشارت میکند آن نرگس مستانه هم
از بس که در مشق جنون رسوا شدم پیرانه سر
خندند بر من نوخطان طفلان مکتب خانه هم
ای ناصح از فرمان من سرمیکشد تیغ زبان
امروز پند من مده کاشفتهام دیوانه هم
گر روی بنمائی به من ای شمع بنمایم به تو
در جان سپاری عاشقی چابکتر از پروانه هم
ای گنج دلها مهر تو در سینه من روزنی
شاید توانی یافتن چیزی درین ویرانه هم
بیگانگیهای سگت شبها چو یاد آید مرا
گرید به حالم آشنا رحم آور بیگانه هم
چون در کنارم نامدی زان لب کرم کن بوسهٔ
کز بادهٔ وصلت شدم راضی به یک پیمانه هم
چون شانه بر کاکل زدی رگهای جان محتشم
صد تاب خورد از دست تو صد نیشتر از شانه هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و شور و حال ناشی از آن میپردازد. شاعر از سوز و گداز دلش سخن میگوید و به زیبایی معشوق اشاره میکند که دل بیگانگان را نیز میسوزاند. او احساسات خود را به وضوح بیان میکند و از دیوانگی ناشی از عشق میگوید. شاعر به ناصح خود توصیه میکند که او را از راهنماییها دور کند زیرا خودش در این عشق دیوانه شده است. در ادامه، شاعر به تمسخر دیگران که بر دیوانگی او میخندند اشاره میکند و احساس تنهایی و درد ناشی از جدایی را به تصویر میکشد. او همچنین به جذابیت و تاثیر چهره معشوق اشاره کرده و از خاطرات تلخ عشقش یاد میکند. در نهایت، شاعر بر دردهای ناشی از عشق تأکید میکند و به شدت عاشق بودن خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: آن معشوق شاداب و آشنا دل کسانی که از او بیگانهاند را میسوزاند و من که دیوانهام، دیگر صبر و تحملم را از دست دادهام، حتی آرامش صد نفر خردمند را هم گرفتهام.
هوش مصنوعی: لبهای سرخ او نشاندهندهای است که غمزهاش به طور پنهانی جان را هدف قرار داده است. آن نرگس سرمست نیز به طور غیرمستقیم اشارههایی میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر افشا شدن دیوانگیام، حالا دیگران به من میخندند، حتی بچههای کوچک مدرسه که خودشان هنوز در سنین کم هستند.
هوش مصنوعی: ای نصیحتدهنده، از سخنان من کنارهگیری کردهای و زبانت به تندی انتقاد میکند. امروز نصیحتی از من قبول نکن، زیرا من دیوانهام و به این واقعیت پی بردهام.
هوش مصنوعی: اگر تو به من رویت را نشان دهی، ای شمع، من نیز جانم را فدای تو میکنم؛ عاشقانه و پرشورتر از پروانه.
هوش مصنوعی: ای گنجینهی دلها، عشق تو در وجود من چنان وجود دارد که شاید بتوانی در این خرابه چیزی پیدا کنی.
هوش مصنوعی: زمانی که به یاد بیگانگیهای تو در شبها میافتم، حالتی غمگین و دردناک به من دست میدهد. حتی ای بیگانه، بر من رحم کن.
هوش مصنوعی: وقتی که تو در کنارم نیستی، از آن لب شیرینت میخواهم بوسهای بگیری، بوسهای که باعث شده با یک پیمانه از شراب عشق تو راضی شوم.
هوش مصنوعی: وقتی شانه را بر روی موهای خود میکشی، جان محتشم از این کار به شدت تحت تأثیر قرار میگیرد و مانند رگهایی که انعطاف دارند، پر از احساس و هیجان میشود. انگار که هر حرکتی از تو مانند ضربهای عمیق به روح او است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیدم بلای ناگهان عاشق شدم، دیوانه هم
جانم به جان آمد همی از خویش و از بیگانه هم
دیوانه شد زو عشق هم، ناگه برآورد آتشی
شد رخت شهری سوخته، خاشاک این ویرانه هم
شمع اند خوبان کاهل دل دانند سوز داغ شان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.