به من حیفست شمشیر سیاستدار عبرت هم
که بردم جان ز هجر و میبرم نام محبت هم
یک امشب زندهام از بردن نامت مکن منعم
که فردا بیوصیت مرده باشم بیشهادت هم
تو چون با جور خوش داری خوشا عمر ابد کز تو
کشم بار جفا تا زنده باشم بار منت هم
به نوعی کرده درخواهم غم افسانهٔ عشقت
که بیدارم نسازد نفخه صور قیامت هم
به بزمت غیر پر گردیده گستاخ آمدم دیگر
که دست قدرتش کوتاه سازم پای جرات هم
مده با خود مجال دستبازی باد را ای گل
که جیب حسن ازین دارد خطر دامان عصمت هم
سگی ناآشنائی کز وجودش داشتی کلفت
هوای آشنائی با تو دارد میل الفت هم
کسی کز بیم من در صحبت او لال بود اکنون
زبان گر دست پیدا دار و آهنگ نصیحت هم
ز محرم بودن بزمش ملاف ای مدعی کانجا
مرا پیش از تو بود این محرمی بیش از تو حرمت هم
ز قرب غیر خاطر جمعدار ای محتشم کانجا
قبول اندر تقرب دخل دارد قابلیت هم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلمشغولیهای شاعر نسبت به محبوبش است. شاعر از احساسات درونی خود میگوید، از دلتنگی و غم ناشی از جدایی و نیز از عشق عمیق و جاودانهاش نسبت به معشوق. او در این اشعار به سختیهای عشق و جفاهایی که تحمل کرده اشاره میکند و به این نکته میپردازد که حتی در سختیها و ظلمها، عشق او پایدار است. شاعر همچنین به موقعیت خود در بزم عاشقی اشاره میکند و به چالشها و خطرات ناشی از این عشق میپردازد. در نهایت، او خواستار ارتباط نزدیکتر و حقیقیتر با معشوق است و به حرمتها و ممنوعیتهای موجود در این رابطه توجه میکند.
هوش مصنوعی: من از خداحافظی و دوری رنج میبرم و حتی با اینکه در عرصه سیاست قرار دارم، احساس میکنم که دیگران به من عبرت میدهند و من همچنان نام محبت را با خود به همراه دارم.
هوش مصنوعی: امشب به خاطر یاد تو زندهام، لطفاً مرا از خودت بینصیب نکن. چرا که ممکن است فردا بدون اینکه حتی حرفی بزنم، از دنیا بروم.
هوش مصنوعی: اگر تو با ظلم و ستم خود خوشحالی، پس من هم شکر که زندگی جاودانی دارم تا از تو بار گناه و ناپسندی را تحمل کنم، به شرط آنکه همچنان زنده باشم و بار منت تو را بکشم.
هوش مصنوعی: من به نوعی میخواهم از غم عشق تو صحبت کنم، زیرا حتی صدای قیامت هم نمیتواند مرا بیدار کند.
هوش مصنوعی: به میهمانی تو آمدهام با حفظ ادب، اما به خود اجازه دادهام که با جرأت و جسارت در مقابل تو قرار بگیرم و قدرت تو را به چالش بکشم.
هوش مصنوعی: ای گل، فرصت نده به باد تا با تو بازی کند، زیرا زیبایی و صفای تو ممکن است در خطر بیفتد.
هوش مصنوعی: سگی که قبلاً با آن آشنایی نداشتی، حالا با وجودش احساس نزدیکی و محبت به تو دارد و میخواهد که با تو ارتباط برقرار کند.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر ترس از من در جمعی حرف نمیزد، حالا که امنیت بیشتری دارد، میتواند حرف بزند و نصیحت کند.
هوش مصنوعی: در این بزم خاص، ای مدعی، من پیش از تو به محرم بودن نزدیکتر بودم و حرمت و احترام بیشتری داشتم.
هوش مصنوعی: ای محتشم، از نزدیکی به غیر خدا آسودهخاطر نباش، زیرا در آنجا که پذیرش وجود دارد، قابلیت نیز نقش دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.