دوش در بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز
روشنی بیرون نرفت از خانهٔ من تا به روز
دیشب از شست خیالش ناوکی خوردم به خواب
روز چون شد خورد بر جانم خدنگ سینهسوز
دیدمش در خواب کاتش میزند در خانهام
چون شدم بیدار دیدم آه خود را خانه سوز
دوش گستاخانه زلفش را گرفتم در خیال
دستم از دهشت چو بید امروز میلرزد هنوز
هرکه آگاه از رموز عشق شد دیوانه گشت
محتشم گر عاقلی کس را میاموز این رموز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف تجربهای عاشقانه میپردازد. او دیشب در خواب به یادی از معشوقش دچار میشود و با تصاویری از زلفهای او را در خیال میبیند. بیدار که میشود، حس درد و سوز دلش را احساس میکند. او اشاره میکند که عشق رازهایی دارد که برای هر کسی قابل درک نیست و این امور میتواند آدم را دیوانه کند. در نهایت، شاعر از عقل و هشیاری صحبت میکند و از دیگران میخواهد که از این رموز آگاه نشوند.
هوش مصنوعی: دیشب آن دختر زیبا که نورانی و جذاب بود به مهمانی من آمده بود. او تا صبح در خانهام ماند و هرگز از آنجا نرفت.
هوش مصنوعی: دیشب در خواب تحت تأثیر خیال او قرار گرفتم و هوای روز که روشن شد، تیرهای غم از دل و جانم به سوی من پرتاب شد.
هوش مصنوعی: در خواب کسی را دیدم که آتش به خانهام میزند. وقتی بیدار شدم، متوجه شدم که نفس حسرت و اندوه خودم مانند آتش به جان خانهام افتاده است.
هوش مصنوعی: دیروز با جسارت زلف او را در خیال گرفتم، اما حالا از آن تجربهای که داشتم، دستم هنوز میلرزد و مانند بید میلرزم.
هوش مصنوعی: هر کسی که به اسرار عشق پی برد، دیوانه شد. پس ای عاقل، این رموز را به کسی یاد نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش من یا ایر خود تدبیر کردم تا بروز
کاینهمه بدریده های خلقرا چندین بدوز
گفت خاموش ای خر و بندیش ای ناهل پیش
مرد خواهی تابگاه حشر جون خرمی سپوز
گفتم آمد ماه روزه چون کنم تدبیر چیست
[...]
عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز
خوردنی و خواب نی اندر هوای دلفروز
گر تو یارا عاشقی ماننده این شمع باش
جمله شب میگداز و جمله شب خوش میبسوز
غیر عاشق دان که چون سرما بود اندر خزان
[...]
فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش برفروز
هر کجا یابی نشانی هستی ما را بسوز
با وجود آنکه دریا جرعه جام منست
بر لب دریای حیرت با لب خشکم هنوز
با خیال زلف و رویت مست و حیران مانده ام
[...]
فصل دی کوته بود ساقی برای عیش روز
رشته گیر از شمع و از شب وصله ای بر روز دوز
از فروغ فضله شهدم چه حاصل فضل کن
وز رخ شاهد حریم مجلسم را برفروز
در جوانی بود سجده پیش شاهد عادتم
[...]
دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز
نیم شب آمد برون چون افتاب نیم روز
همرهش فوجی ز میخواران پر ظرف از شراب
واقف از جمعی ز آگاهان آگاه از رموز
پیش پیش لشگر حسنش پس از صد دور باش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.