دوش سرگرم از وثاق آن کوکب گیتی فروز
نیم شب آمد برون چون افتاب نیم روز
همرهش فوجی ز میخواران پر ظرف از شراب
واقف از جمعی ز آگاهان آگاه از رموز
پیش پیش لشگر حسنش پس از صد دور باش
در کمانها تیرهای دل شکاف سینه سوز
پیش روی تابناکش کوههای عقل و صبر
در گداز از بیثباتیها چو برف اندر تموز
چون به راه آثار من ناگه نمود از دود آه
پیش چشم نیم بازش چون گیاه نیمسوز
دست مخمورانهای از ناز بردوشم فکند
کامشب از دهشت به دست رعشه دوشم هنوز
محتشم فریاد کز جام غرور آن ترک مست
غافل است از فتنه زائیهای این چرخ عجوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش من یا ایر خود تدبیر کردم تا بروز
کاینهمه بدریده های خلقرا چندین بدوز
گفت خاموش ای خر و بندیش ای ناهل پیش
مرد خواهی تابگاه حشر جون خرمی سپوز
گفتم آمد ماه روزه چون کنم تدبیر چیست
[...]
عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز
خوردنی و خواب نی اندر هوای دلفروز
گر تو یارا عاشقی ماننده این شمع باش
جمله شب میگداز و جمله شب خوش میبسوز
غیر عاشق دان که چون سرما بود اندر خزان
[...]
فکر عقل از حد گذشت، ای عشق، آتش برفروز
هر کجا یابی نشانی هستی ما را بسوز
با وجود آنکه دریا جرعه جام منست
بر لب دریای حیرت با لب خشکم هنوز
با خیال زلف و رویت مست و حیران مانده ام
[...]
فصل دی کوته بود ساقی برای عیش روز
رشته گیر از شمع و از شب وصله ای بر روز دوز
از فروغ فضله شهدم چه حاصل فضل کن
وز رخ شاهد حریم مجلسم را برفروز
در جوانی بود سجده پیش شاهد عادتم
[...]
دوش در بزمم گذر کرد آن مه مجلس فروز
روشنی بیرون نرفت از خانهٔ من تا به روز
دیشب از شست خیالش ناوکی خوردم به خواب
روز چون شد خورد بر جانم خدنگ سینهسوز
دیدمش در خواب کاتش میزند در خانهام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.