گنجور

 
محتشم کاشانی

شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور

با آن که قایم است ز من می‌برد به زور

کارم درین بساط به شاهی فتاده است

کز اسب کین پیاده نمی‌گردد از غرور

چندم به بزم خود نگذاری چه میشود

گر بر بساط شاه کند به یدقی عبور

نزدیک شد فرارم ازین عرصه کز قیاس

در بازی تو ماتی خود دیده‌ام ز دور

نقد درست جان بنه ای دل به داد عشق

کان نقد در قلیل و کثیر است بی‌کسور

زان انقلاب کن حذر اندر بساط عشق

کانجا گریز شاه ز بیدق شود ضرور

میرم برای آن که ز چشم مشعبدش

شطرنج غائبانه توان باخت در حضور

بیش از محل پیاده به فرزین شود به دل

چون عشق را کمال برون آرد از قصور

تا محتشم بر اسب فصاحت نهاد زین

افکند در بساط سوار و پیاده شور

 
 
 
ناصرخسرو

هشیار باش و خفته مرو تیز بر ستور

تا نوفتد ستور تو ناگه به جر و لور

موری تو و فلک به مثل زنده پیل مست

دارد هگرز طاقت با پیل مست، مور؟

شور است آب او ننشاندت تشنگی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

گویند شغل خویش بدشمن مده بزور

بورک لصاحبه نشنیدی ز لوح گور

خورشید رخت خویش بمغرب نه زان برد

کش زحمتی همیبود از مرغ روز کور

نزضعف زنده پیل ز پشه حذر کند

[...]

حکیم نزاری

ای دل ز خوابِ جهل برآور سر غرور

تا بو که بگذری به سلامت ازین فتور

گر بایدت که حشرِ تو با صالحان بود

در موقفِ جزا که بود موعدِ نشور

این جا ز خود بمیر و به حق زنده باز شو

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
اوحدی

ای ساربان، که رنج کشیدی ز راه دور

آمد شتر به منزل لیلی، مکن عبور

اینست خارها که ازو چیده‌ایم گل

وین جای خیمها که درو دیده‌ایم حور

این لحظه آتشست به جایی که بود آب

[...]

سلمان ساوجی

بزمی که از نوای نوالش به بزم خلد

روحانیان نواله برند از برای حور

بزمی که مانده اند هم از یاد مجلسش

حوران بزم روضه فردوس در قصور

بود از فروغ باده و عکس صفای جام

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه