آینهٔ جان به جز آن روی نیست
سلسلهٔ دل به جز آن موی نیست
رخ اگر اینست که آن ماه راست
روی دگر ماه وشان روی نیست
قد اگر این است که آن سرور است
سرو سهی را قد دلجوی نیست
نکهت اگر نکهت گیسوی اوست
یک سر مو غالیه را بوی نیست
گر سخن اینست که او میکند
در همهٔ عالم دو سخنگوی نیست
خوی بد از فتنهگریهای اوست
یار به از دلبر بدخوی نیست
محتشم از جان چو سگ کوی اوست
آه چرا بر سر آن کوی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از تو بریدن صنما روی نیست
زانکه چو رویت به جهان روی نیست
تا تو ز کوی تو برون رفتهای
کوی تو گویی که همان کوی نیست
گرچه غمت کرد چو مویی مرا
[...]
به ز خرابی چو دگر کوی نیست
جز بخرابی شدنم روی نیست
گرچه فلک شکل و ملک خوی نیست
کینه کش و کج رو و بیروی نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.