چون نیست دلت با من از وصل تو هجران به
این لطف زبانی هم مخصوص رقیبان به
چون لطف نهان تو پیداست که با غیر است
مهری که مرا با تو پیدا شده پنهان به
اغیار چو بسیارند در کوی تو پاکوبان
بنیاد وصال ما زین زلزله ویران به
عشاق چه غواصند در بحر وصال تو
کشتی من از هجران در ورطهٔ طوفان به
چون آینهٔ رویت دارد خطر از اشکم
چشمی که بود بینم بر روی تو حیران به
چون من ز میان رفتم دامن بکش از یاران
در حشر گرت باشد یک دست به دامان به
امشب که همآوازند با غیر سگان تو
گر محتشم از غیرت کمتر کند افغان به
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.