گنجور

 
غروی اصفهانی

تا نخل امیدم را تو بری

شیرین تر از این نبود ثمری

اندر نظر ارباب کمال

حاشا که چه عشق بود هنری

در منطقه اش فلک الافلاک

نبود جز حلقۀ مختصری

عشق است نشانۀ انسانی

عشق اشت ممیز دیو و پری

تا در طلب آب و علفی

حیوانی و در شکل بشری

از خط طریقت دوراستی

وز علم و حقیقت بی خبری

ای ماه جهان افروز بکن

بر بام سیه رویان گذری

من مشتری تو و مفتقرم

خو کرده چه زهره به نغمه‌گری

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode