گنجور

 
غروی اصفهانی

از نرگس مست تو مخمورم

هر چند خرابم، معمورم

از لالهٔ روی تو می‌سوزم

چون شمع، و ز سر تا پا نورم

از مهر تو سینا سینۀ من

از عشق تو چون شَجرِ طورم

عمری بگذشت به مستوری

امروزه به عشق تو مشهورم

تا روز نشور نخواهد رفت

سودای تو از سر پر شورم

با این همه نزدیکی چه کنم

کز ساحت تو بسی دورم

از نیل نوال تو محرومم

وز بزم وصال تو مهجورم

لطفی کن و مفتقر خود را

دریاب که زنده و در گورم

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار