گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

ای چرخ‌کمر مبند برکینه من

بگزار حق خدمت دیرینهٔ من

آسایش سینهٔ مرا درمان کن

کاسایش سینه‌هاست در سینهٔ من

میرداماد

ای زنگ غمت صیقل آئینه من

انبار فلک مباش در کینه من

خود بس باشد گیاه هستی مرا

این شعله که سر کشید ازسینه من

قائم مقام فراهانی

رشتی علی ای رفیق دیرینه من

ای مهر تو جا گرفته در سینه من

اغماض مکن، راست بگو، از چه سبب

من مهر تو می ورزم و تو کینه من؟

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه